راز تمرکز امریکا و غرب بر نفوذ منطقهای ایران
يادداشت
بزرگنمايي:
پیام ویژه - راز تمرکز امریکا و غرب بر نفوذ منطقهای ایران
٦٩
٠
روزنامه جوان / متن پیش رو در جوان منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست
ایران در کنار چین و روسیه یک اتحاد اوراسیایی را شکل میدهند که در این میان ایران اگرچه به اندازه چین و روسیه قدرتمند نیست، اما در روند انسجام اوراسیایی که شامل یک اتحاد سهگانه محوری متشکل از روسیه، چین و ایران میشود، حائز اهمیت است.
مهدی پورصفا| در طول تمام مذاکرات هستهای در سالهای 2013 تا 2015 که در نهایت به انعقاد توافق وین انجامید، یکی از مهمترین اهداف امریکاییها کشاندن ایران به مذاکرات منطقهای بود، حتی برخی از مقامات غربی به این نکته اشاره میکردند که میتوان از برخی مسائل مربوط به پرونده هستهای به سرعت گذشت و به مذاکره بر سر مسائل منطقهای رسید، با این حال و بهرغم تمام این تلاشها ورود به گفتگوهای منطقهای با مخالفت جدی مقام معظم رهبری روبهرو شد و حتی بحث عضویت ایران در ائتلاف ضدداعش مطرح شد که باز هم با مخالفت نظام جمهوری اسلامی ایران روبهرو شد. پس از خروج امریکا از برجام یکی از شروط امریکا برای مذاکره مجدد با ایران بحثهای منطقهای و به خصوص سرنوشت گروههای مقاومت به عنوان یکی از شروط جدی مطرح شد. حالا سؤال این است که چرا مذاکره بر سر منطقه اهمیتی این چنین یافته است؟
در طول سالهای گذشته با پیشرفتهای ایران در زمینههای مختلف و قدرت گرفتن در منطقه و نقش کلیدی ایران در حل بحرانهای خاورمیانه، بسیاری از کارشناسان امریکایی به این باور رسیدند که ایران به قدرتی بیرقیب در منطقه خاورمیانه بدل شده است و به این نکته اذعان کردند که ایران نقشی حیاتی در منطقه ایفا میکند.
ایران در کنار چین و روسیه یک اتحاد اوراسیایی را شکل میدهند که در این میان ایران اگرچه به اندازه چین و روسیه قدرتمند نیست، اما در روند انسجام اوراسیایی که شامل یک اتحاد سهگانه محوری متشکل از روسیه، چین و ایران میشود، حائز اهمیت است. همچنین ایران یک محور ژئواستراتژیک سنگین است، یعنی تمام بازیگران ژئوپلتیک باید سیاستها، رفتارها و استراتژیهای خود را بر اساس رفتار ایران تنظیم سازند. به عبارت دیگر، رفتار ایران تعیینکننده و تغییردهنده بازی جهانی میباشد.
ایران یک قدرت منطقهای است که میتواند امریکا، روسیه و چین را برای هژمونی در آسیای مرکزی، قفقاز و خاورمیانه به چالش بکشد. همچنین ایران در خاورمیانه تهدید واقعی برای کنترل و منافع امریکا و همچنین همپیمان اصلیاش اسرائیل محسوب میگردد.
برند کوبیگ استراتژی بزرگ امریکا را اصل و اساس سیاست امریکا در برابر ایران میداند. این استراتژی با توجه به اسنادی مانند استراتژی امنیت ملی (مارس 2006)، گزارش چهار سالانه بررسی دفاعی (فوریه 2006) و استراتژی نظامی ملی برای مبارزه با تسلیحات کشتار جمعی (فوریه 2006) در مورد ایران اجرا میشود. استراتژی بزرگ امریکا به دنبال تثبیت و تضمین موقعیت امریکا به عنوان بزرگترین و برترین قدرت جهانی است و هر کشوری که در مقابل قدرت امریکا به دنبال توسعه و گسترش باشد دشمن امریکا تلقی میشود و باید سرکوب شود. ایران نیز در همین راستا دشمن امریکا محسوب میشود که به دنبال افزایش و نفوذ قدرت خود در منطقه خاورمیانه است و امریکا باید از این قدرتیابی ایران جلوگیری کند.
امریکاییها چگونه به جایگاه برتر ایران پی بردند
افزایش قدرت ایران در منطقه خاورمیانه و تهدید شمردن این هژمونی برای امریکا مبحثی است که در مطالعه مؤسسه بروکینگز و شورای روابط خارجی به نام «احیای موازنه استراتژی خاورمیانهای برای رئیسجمهور آینده» به آن پرداخته شده است. در این مطالعه ایران به عنوان کشوری که به دنبال قدرتطلبی در منطقه است معرفی شده که باید از قدرت گرفتن آن جلوگیری شود.
در این زمان که امریکا با ایرانی قدرتمند مواجه بود بحث بر سر مذاکره با ایران قوت گرفت. گروه تحقیقات عراق به سرپرستی جیمز بیکر وزیر خارجه سابق و لی همیلتون عضو کنگره امریکا موافقت خود از مذاکرات با ایران را در دسامبر 2006 اعلام کرده بودند، اما با گذشت زمان به تعداد موافقان مذاکره با ایران در امریکا نیز اضافه میشد. هنری کیسینجر وزیر خارجه سابق امریکا در مارس 2008 در مصاحبهای با اخبار بلومبرگ گفت: فکر میکنم باید آماده باشیم تا درباره ایران مذاکره کنیم.
در 15 سپتامبر 2008 در یک انجمن برجسته در دانشگاه جورج واشنگتن پنج وزیر امورخارجه سابق امریکا کالین پاول، مادلین آلبرایت، وارن کریستوفر، جیمز بیکر و هنری کیسینجر موافقت خود را از مذاکرات مستقیم با ایران درخصوص برنامه هستهای ایران اعلام کردند.
زبیگنیو برژینسکی در مصاحبه با مجله آلمانی اشترن گفت: «درباره ایران و برنامه هستهای نیز ما به رویکرد واقعگرایانه، منعطفتر و منطقیتر نیازمندیم. ما باید مذاکره کنیم، ممکن است که حتی بدون پیششرط مذاکره کنیم. رویکرد موفقیتآمیز برای ایران باید با منافع امنیتی تهران و واشنگتن منطبق باشد.»
کوشنر چند ماه قبل از انتخابات 1388 ریاست جمهوری ایران در مصاحبه با شبکه CNN گفت: «گمان میکنم ایران کشوری بزرگ با تاریخی بزرگ است. اگر امروز بخواهیم از افغانستان، خاورمیانه، عراق یا سوریه صحبت کنیم باید با ایران صحبت کنیم، پس واقعگرا باشیم و با این اشخاص صحبت کنیم.»
مرکز مطالعات بینالمللی دانشگاه MIT نیز در بخشی از گزارش جولای 2009 با عنوان «رویکرد جدید در قبال ایران» به موقعیت منطقهای ایران اشاره کرده و از ایران به عنوان بازیگر قوی در منطقه یاد کرده است. در این گزارش آمده است، ایران امروز نسبت به هر زمان دیگر از زمان انقلاب اسلامی در 30 سال گذشته بازیگر قویتری در منطقه است. این کشور در جهان اسلام تا اندازه زیادی به عنوان رهبر شناخته میشود. ایران به رغم سیاستهای امریکا علیه این کشور در زمینه تحریم، تهدید نظامی و انزوای سیاسی، جنگ هشت ساله با عراق، آشوب در افغانستان (که 2 میلیون پناهنده را راهی این کشور کرد)، فروپاشی شوروی و ناآرامی در شوروی سابق در نزدیکی مرزهایش و اقدامات نادرست اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به این جایگاه دست یافته است. به رغم پیشبینیهای مکرر درباره فروپاشی فوری، این کشور قدرتمند، نسبتاً دموکراتیک و از نگاه مردمش، مشروع به نظر میرسد.
کارشناسان راهبردی امریکا در همان زمان هم به این نتیجه رسیده بودند که قدرت راهبردی ایران به طرز شگفتانگیزی در حال افزایش است و عملاً موازنه قدرت در منطقه را تغییر خواهد داد.
اعتراف مقامات امریکایی به قدرت ایران
هیلاری کلینتون نیز در خاطرات خود مینویسد: «اوایل سال 2009، به نظر میرسید ایران در حال پیشرفت در خاورمیانه است. قدرت و اعتبار امریکا در منطقه به سطح پایینی رسیده بود. حزبالله سال 2006 اسرائیل را به بنبست خونینی در لبنان گرفتار کرد و حماس حتی پس از حمله دو هفتهای اسرائیل در ژانویه سال 2009 هنوز محکم و پایدار، کنترل نوار غزه را به دست داشت. پادشاهان سنی خلیج فارس با ترس تماشا میکردند که ایران چگونه ارتش خود را میسازد، نفوذ خود را گسترش میدهد و تهدید میکند که بر تنگه استراتژیک و حیاتی هرمز مسلط شود. در داخل ایران، چنگال آهنی رژیم بلامنازع بود و از صادرات پررونق نفت لذت میبردند. احمدینژاد طاووسی جنگجو بود که در صحنه نمایش بینالمللی قدم میزد. من و اوباما در مواجهه با این وضعیت دشوار مصمم بودیم هم از تعامل و هم از فشار استفاده کنیم. یکی از اولین حرکات اوباما، ارسال دو نامه خصوصی به آیتالله خامنهای و ارائه یک پنجره جدید دیپلماتیک بود.»
نامه اوباما به رهبری یکی از مهمترین نشانههایی بود که نشان میداد امریکا به قدرت ایران در منطقه واقف است. نامه 12 ژوئن و دوم سپتامبر 2009 اوباما به آیتالله خامنهای رهبر انقلاب در خصوص برقراری رابطه بهتر و همکاری با یکدیگر برای حل مسائل منطقه عنوان شده است. در خصوص محتوای نامه اوباما، سعید جلیلی در اجلاس جامعه مدرسین در اسفند 1389 بیان کرد که تنها دو روز مانده به انتخابات اوباما نامهای به رهبر انقلاب مینویسد و به صراحت اعتراف میکند که بدون جمهوری اسلامی مسائل منطقه و بینالملل حل نخواهد شد. در خصوص نفوذ منطقهای ایران جو بایدن نیز در هشتم می2012 گفته: «واقعیت این بود که نفوذ ایران در منطقه طی شش سال گذشته نه تنها کم نشده بود بلکه رشد هم کرده بود. رهبری امریکا زیر سؤال بود، نه دشمنان از ما میترسیدند و نه دوستان به ما احترام میگذاشتند.»
راه دور زدن تحریمها از مسیر تبدیل شدن به قدرت منطقهای میگذرد
با در نظر گرفتن تمام موارد فوق میتوان گفت که در شرایط فعلی قدرت منطقهای ایران اهمیتی بیشتر از پرونده هستهای ایران یافته و تمام تلاش امریکاییها بر مهار این مسئله متمرکز شده است.
با این حال واقعیت این است که برخلاف پرونده هستهای نه تنها هیچ قطعنامه بینالمللی در خصوص محکومیت ایران صادر نشده بلکه تمام تلاشهای ایران با تکیه بر اجازه قانونی کشورهای همپیمان همچون عراق و سوریه انجام میشود. تنها راه مقابله که امریکاییها به صورت مقطعی تلاش میکنند با آن به مقابله با افزایش قدرت نرم ایران بپردازند، افزایش نظامیان خود در منطقه است که به جایی نرسیده است، البته روشن است که ایران هیچ گاه در مقابل فشارهای این چنینی کوتاه نخواهد آمد و هیچ گونه مذاکرهای را با قدرت فرامنطقهای قبول نخواهد کرد، اما در چارچوب روابط برادرانه با کشورهای منطقه در این باره تعامل خواهد کرد.
نکته مهم این است که این روابط منطقهای بهترین راه برای مقابله با تحریمهای یکجانبه هستهای بدون نیاز به واگذاری امتیازات بیشتر است. همان گونه که در مورد خاص امارات متحده عربی اتفاق افتاد.
-
سه شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۸ - ۱۷:۳۱:۵۶
-
۱۴ بازديد
-
آخرین خبر تحلیل
-
پیام ویژه
لینک کوتاه:
https://www.payamevijeh.ir/Fa/News/270699/