سرمقاله اطلاعات/ مرگ مغزی ناتو یا افول اروپا!
يادداشت
بزرگنمايي:
پیام ویژه - سرمقاله اطلاعات/ مرگ مغزی ناتو یا افول اروپا!
١٢
٠
لینک کوتاه در کلیبرد کپی شد! http://akhr.ir/5798657
-->
اطلاعات / « مرگ مغزی ناتو یا افول اروپا! » عنوان ستون "محک" روزنامه اطلاعات به قلم ابوالقاسم قاسم زاده است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
«امانوئل مکرون» رئیس جمهوری فرانسه چند روز قبل با مجله «اکونومیست» مصاحبهای تفصیلی انجام داد که در غرب و بخصوص مجامع فرهنگی، سیاسی کشورهای اروپایی انعکاس وسیع داشت. اگرچه این مجله به روال هر هفته، سرمقالهاش را به این مصاحبه با عنوان «هشدار مکرون، ناتو در حال مرگ مغزی است» اختصاص داد، اما مصاحبه رئیس جمهوری فرانسه بخشهای وسیعی از شرایط کنونی جهان و خطرهایی که اغلب کشورها از شرق و غرب را تهدید میکند را ترسیم کرده است. به نظر نگارنده این مصاحبه از نگاه رئیس جمهوری کشور بزرگ و مهمی چون فرانسه که خود دانش آموخته فلسفه است و به نقدهای فرهنگی ـ اجتماعی مهم شهرت دارد، بسیار حائز اهمیت است؛ اما متأسفانه در داخل کشور ما فقط روزنامه «دنیای اقتصاد» آن را تیتر اول خود قرار داد و شرح خوبی از مصاحبه را ارائه کرد، در حالی که ضرورت دارد صداوسیما و دیگر روزنامهها با انجام مصاحبههایی با صاحبنظران دانشگاهی ابعاد گوناگون این مصاحبه را شرح و نقد کنند. از نکات مهم این مصاحبه این است که رئیس جمهوری فرانسه آشکارا اعلام میکند که در سالهای اخیر ـ حداقل از پنج سال گذشته تاکنون ـ جهان چنان تغییر کرده است که بسیاری از محاسبههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برای برنامهریزی دولتها، دیگر جواب نمیدهد، خبرنگار از او میپرسد: «شما آقای رئیس جمهور، به تازگی از احتمال ناپدید شدن اروپا سخن گفتهاید،آیا این جنس از جملههای مبالغهآمیز نسبت به شرایط کنونی نیست؟ چرا دید شما نسبت به آینده اروپا تا این حد تاریک است؟» ماکرون جواب میدهد: «من قصد اغراق در شرایط را ندارم و میخواهم صریح سخن بگویم. تنها کافی است تحولات اخیر جهان را مورد توجه قرارداد، تغییراتی که همین پنج سال پیش غیرقابل تصور بودند. چالش برگزیت دشواری پیشبرد برنامهها در اتحادیه اروپا، آمریکا که در حوزههای استراتژیک به شرکای اروپایی خود پشت کرد. معتقدم اروپا یک معجزه است؛ این سرزمین از منظر ژئوپلیتیک میزبان بسیاری از فرهنگها و زبانها است و همین امر هم موجب درگیری و جنگهای خونین شد. با این حال طی 70 سال گذشته اروپا به کمترین میزان از معجزات ژئوپلیتیک، تاریخی و تمدنی دست یافته است؛ یک معادله برابری سیاسی آزاد از هرگونه هژمونی که صلح را به ارمغان میآورد.
اروپا براین اساس شکل گرفت؛ سپس جامعهای به وجود آمد که ابتدا در قالب همکاری اقتصادی بود، اما در سالهای بعد به یک پروژه سیاسی بدل شد. با این حال یکسری از رویدادها اروپا را در لبه پرتگاه قرار داده است. اروپا فراموش کرده که یک جامعه است و به طور فزایندهای خود را یک بازار میداند و توسعه آن را هدف غایی خود تعریف کرده است. این یک خطای بنیادین است، چرا که قلمرو سیاسی این پروژه محدود خواهد شد. بازار یک جامعه نیست؛ جامعه مدلی قویتر است. جامعه دارای حس همبستگی، همگرایی و تفکر سیاسی است که ما آن را گم کردهایم.
به علاوه اروپا تشکیل شد تا شریک جدیدی برای ایالات متحده باشد و این همان هدفی است که از ابتدا دنبال شد. این امر دست در دست با ایالات متحدهای پیش رفت که برای حفظ صلح جهانی و توازن ارزشها در سیستم بینالمللی نوین با حسن نیت تلاش کرد. بهایی برای این موضوع باید پرداخته میشد که همان «ناتو» و حمایت از اروپا بود، اما مواضع آنها (آمریکاییها) طی 10 سال گذشته تغییر کرده است و این تغییر تنها مختص به دولت ترامپ نیست. این ایده ابتدا توسط باراک اوباما مطرح شد او گفت: «من رئیس جمهور پاسیفیکی، هستم.»
رئیس جمهوری فرانسه در پاسخ به پرسش تغییر وسیع روابط آمریکا و اتحادیه اروپا با تأکید بر شعارها و عملکرد ترامپ در سه سال گذشته میگوید:
«ما برای نخستین بار رئیس جمهوری از آمریکا را پیشروی خود داریم که ایده پروژه اروپایی را مهم نمیداند و سیاست آمریکا در حال دور شدن از این پروژه است. دیگر خبری از چتر امنیتی آمریکا که اروپا را قدرتمند کرده بود، نیست. از همین رو من از بدو ورود به الیزه تأکید کردهام که اروپا باید حاکمیت نظامی و فناوری را مورد بازاندیشی قرار دهد؛ بنابراین سه نکته بیتوجهی اروپا به تاریخ خود، تغییر سیاستهای آمریکا و ظهور چین به عنوان یک ابرقدرت طی 15 سال اخیر وجود دارد که این امر میتواند به ایجاد یک دو قطبی جدید منجر شود و بهطور طبیعی اروپا را به حاشیه میراند. روندی که میتواند گروه دو را ایجاد کند و اروپا را به طرز چشمگیری تضعیف کند. اگر اروپا را به عنوان قدرت جهانی بدانیم همه این چالشها این قدرت را از بین میبرند. علاوه بر تمامی این موارد، ما شاهد رویش بحران سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و اقتصادی در کشورهای اروپایی هستیم. اروپا در دهههای اخیر وارد جنگ داخلی نشده، اما شاهد افزایش احساسات ناسیونالیستی رادیکال بوده است. شمال و جنوب این اتحادیه را اختلاف اقتصادی در بر گرفته است و غرب و شرق آن بر سر موضوع مهاجرت اختلاف دارند. این عوامل زمینهساز بازگشت پوپولیسم در سراسر اروپا شده است. این دو بحران (اقتصادی و مهاجرت) طبقه متوسط را به دلیل افزایش نرخ مالیات و اصلاحات بودجه بهشدت مورد صدمه قرار داده است و من این اقدامات را اشتباهات تاریخی میدانم. این همان عامل اصلی است که احتمالاً پشت پرده خیزش رادیکالیسم در اروپا بوده است. اکنون در اروپا بسیاری از دولتها شکنندهاند و توسط ائتلافها اداره میشوند. آلمان، ایتالیا، اسپانیا، بلژیک و بریتانیا همین اوضاع را دارند، بنابراین فکر نمیکنم که بدبینانه به شرایط نگاه میکنم.»
خبرنگار میپرسد: رفع این چالشها و موانع در عمل و ساخت حاکمیت اروپایی چگونه ممکن میشود؟ رئیس جمهوری فرانسه جواب میدهد:
«اول از همه باید درک کنیم که جهان در حال تغییر است. در دهه 90 تفکر اروپا براساس ایده «پایان تاریخ» مبنی بر توسعه بیحد و حصر دموکراسی شکل گرفت و اینکه نظم غربی در جهان پیروز خواهد بود. در آن زمان این ایده حقیقت داشت. البته در دهه 2000 پس از روبرو شدن با چند شوک دیگر کارآمدی خود را از دست داد. از اینرو فکر میکنم نخستین گام باید بازسازی حاکمیت نظامی اروپا باشد. از سوی دیگر بیثباتی سیاسی شریک آمریکایی در ناتو وجود دارد. از نظر من چیزی که در حال حاضر آن را تجربه میکنیم مرگ مغزی ناتو است. باید در این باره شفاف باشیم. هیچ هماهنگی در روند تصمیمگیری و استراتژی این ائتلاف دیده نمیشود. ترکیه دیگر شریک ناتو، اقدامات تهاجمی در مناطقی انجام میدهد که منافع ما در خطر هستند. باید بدانیم که ناتو از منظر سیاسی و استراتژیک دچار مشکل است. توانایی اروپا برای تصمیمگیری نظامی در زمینههای استراتژیک و ظرفیت باید مستقل باشد و دوم باید، خود گفتوگو را با روسیه آغاز کنیم. تجربه نشان میدهد که ما خود باید با همسایگان توافق کنیم و به طرف سومی امیدوار نباشیم که منافع مشترکی با ما در این زمینه ندارد.»
اگرچه تا اینجای مقاله، نقل قولهای مفصلی را آوردم، اما نمیخواهم خواننده محک را با ادامه انتقال گفتههای رئیس جمهوری فرانسه در مصاحبه بسیار مهم او با مجله مشهور اکونومیست خسته کنم و مشروح آن مصاحبه را میتوان در سایت روزنامه دنیای اقتصاد شنبه 18 آبان، شماره 4746 مطالعه کرد، اما در پایان به چند نکته بسیار مهم از نگاه و نقد رئیسجمهوری فرانسه، به اختصار میپردازم.
1ـ سنت نقد و روشنفکری در فرانسه ریشههای عمیق تاریخی دارد که تا امروز زنده و پویاست. همین سنت است که صاحبنظران فرانسوی همواره ضمن ارزیابی وضع موجود، چشماندازی را ارائه میدهند که برای همه جوامع از غرب تا شرق عالم، میتواند آگاهی دهنده و آموزنده باشد، این مصاحبه یک نمونه بارز از این سنت است که در آن «مرگ مغزی ناتو» را که یک واقعیت است بیان میکند، در حالی که خط حرکت را بهخصوص از جایگاه سیاستورزی قلدرمآبانه «ترامپ» رئیسجمهوری آمریکا در تبین جهان در بحران را ترسیم و نشان میدهد. ترامپ تا اینجای کار و در سال پایانی از چهار سال ریاست جمهوریش اروپا را به دالان «افول» هدایت کرده است و در خاورمیانه دو استراتژی را موازی هم دنبال میکند. اول غارت دلارهای نفتی ـ بخوانید ثروت ملی ـ کشورهای خاورمیانه و دوم، تثبیت سلطه (هژمونی) بلامنازع رژیم صهیونیستی بر سراسر منطقه. ماکرون ضمن نشان دادن بستر این سیاست هژمونیک ترامپ، زنگ خطر آینده را برای اروپای متحد بهصدا درآورده است.
2ـ ما در تبیین سیاستورزی خود میتوانیم از نگاه ماکرون در این مصاحبه مهم درسهایی را بیاموزیم. یکی از آنها میتواند چنین باشد که مجموعه غرب آسیا و بهخصوص حوزه مهم آن یعنی «خاورمیانه» با سیاستهای ترامپ، سمت و سوی صلح و سازندگی ندارد. جهتگیری تشدید تضادها، رشد تروریسم به همراه پوپولیسم بیهدف و آشوبطلب هدایت میشوند. در این سیاست، افول اروپای متحد مرحله به مرحله شدت مییابد و تأثیر منفی و تخریبی خود بر دیگر مناطق جهان، به خصوص در کشورهای خاورمیانه را نشان خواهد داد.
-
دوشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۸ - ۰۸:۵۶:۵۴
-
۷ بازديد
-
آخرین خبر تحلیل
-
پیام ویژه
لینک کوتاه:
https://www.payamevijeh.ir/Fa/News/278334/