روایتی از اهمیت آثار علامه دکتر سیدجعفر شهیدی
يادداشت
بزرگنمايي:
پیام ویژه - اعتماد / متن پیش رو در اعتماد منتشر شده است
محمد میلانی/ سنت آکادمیک ما در قرنی که هنوز به پایان نرسیده شاهد چهرههای بزرگی در حوزه علوم انسانی بوده و هست که این افراد تا درجات بالای تحصیلات و تحقیقات علوم حوزوی رسیدهاند و سپس وارد ساختار دانشگاهی ما شدهاند. لطفا دقت کنید و البته کمی تامل! اینکه این افراد وارد سنت آکادمیک دانشگاهی ما شدهاند، به میزان بسیار زیادی این دایره را تنگتر کنید و به الزام به حوزههای علمیه و صرفا بزرگانی متمرکز باشید که تا مدارج بالای علوم حوزوی یعنی خارج فقه و اصول و ... پیش رفتند و حتی به درجه اجتهاد نیز رسیدند و سپس وارد سنت آکادمیک شدند.
شخصیتی آکادمیک که در فقه و اصول نیز مجتهد بود
پس این ورود به الزام برای ضرورتی بوده و هست که نمیتوان به هیچ عنوان آن را کتمان کرد. مفهوم معرفت علمی یا همان ساختار علوم حوزه انسانی چه نیازها یا ضرورتهایی را نداشت یا نیاز به کسب فضیلتهایی در سنت دانشگاهی ما بود که این بزرگان به آن روی گشودند، از اهم مسائل و امهات علمی- معرفتی زمانه ما است که تا قرن حاضر به اتمام نرسیده به آن توجه ویژه و مبسوطی باید نشان داد. در میان این بزرگان نام مرحوم علامه سید جعفر شهیدی به نحو بسیار اثرگذاری برجسته است؛ کسی که اشراف در خور توجهش به فقه و اصول بسیار برجسته و همچون یک مجتهد اعلم به سنت فقاهت شیعه مسلط است. بسیار به شیعه بودنش حساس است و معارف شیعه برایش همچون گنجی ارزشمند تلقی میشد که اصرار عجیبش به حفظ آن کمتر میتوانست در همدورهایها و همکسوتهایش دیده شود. زمانی که از دنیا رفت سید محمد خاتمی رییسجمهور سابق ایران به مناسبت فقدانش پیام تسلیتی داد که در آن جمله بسیار تاملبرانگیز و خاصی بود؛ جملهای که هم عمق فقدانش را نشان میداد و هم نقش بسیار اثرگذارش را در مقام عالمی بزرگ به تصویر میکشید. «وقتی ستارهای درخشان که آسمان جان مشتاقان فضیلت و دانایی را روشن میکند، فرو میرود؛ تاریکی را بیشتر میشود احساس کرد.»
شعوبیهگرایی نوین و نقش سیدجعفر شهیدی
چنین اهمیتی است که میتواند نشاندهنده نقش برجسته وی در زمینههای مختلف علوم انسانی باشد. شعوبیهگرایی که در نوع خود جنبش بسیار بزرگ و تاریخی در ایران و بالاخص زبان فارسی محسوب میشود، در قرن کنونی چهرههای شاخص و نمایندههای برحقی داشته که به نوبه خود آنچنان قدرت و اقتداری به مبانی تفکر آن هم به زبان فارسی دادهاند که اگر هم نتوانیم در مقیاس برخی قرون گذشته آن را همسنگ بدانیم، دستکم با توجه به گستره توسعه علماندوزی و علمسازی در ایران میتوانیم نمره بسیار اثربخش و درخور تحسینی به آن بدهیم. برای کسانی که شاید با واژه و روند فعالیتهای شعوبیهگری ناآشنا هستند به نحو مختصری میتوان گفت که در قرون اولیه پس از ظهور اسلام و سپس فتح ایران توسط اعراب در قبال نگاههای تحقیرگرایانه و به اصطلاح ناسیونالیستی علمی برخی خلفای بنیامیه و عباسی و نیز اغلب علمای صاحبنام عرب، با توسل به آیه 13 سوره حجرات «یا أیُّها النّاسُ إِنّا خلقْناکُمْ مِنْ ذکرٍ و أُنْثى و جعلْناکُمْ شُعُوبًا و قبائِل لِتعارفُوا إِنّ أکْرمکُمْ عِنْدالله أتْقاکُمْ إِنّالله علِیمٌ خبِیرٌ» جریانی را با عنوان جریان شعوبیه به راه انداختند. مرام و مسلک این جریان که اکثر قریب به اتفاق علمای ایرانی- اسلامی در سدههای پیشین و تا به امروز گرایش و تمایل به این نهضت دارند حتی اگر به زبان نیز نیاورند، بر حفظ و عدم تحقیر فرهنگ ایرانی و بالاخص تاریخ و زبان فارسی، سپس حفظ اسلام از گزند کجرویهای خلفای پیشین اسلامی، اصرار بر قدرت تمدنساز ایرانی- اسلامی و غنای بیچون و چرای آن در مواجهه با فرهنگ تمدن مورد ادعای اعراب چه پیش و چه پس از اسلام و نیز از همه مهمتر ایجاد آفاق جدید اسلامشناسی و غنای دینی از جانب علمای اسلامی- شیعی تا به امروز بوده است. جریان شعوبیه به قدری قدرتمند ظاهر شده و به قدری نیز اثرگذار در اعتلای فرهنگ اسلامی بوده و هست که برخی علما و ادبای عرب هنوز هم در نوشتهها و کتابهای خودشان هر حرکت فکری و فرهنگی خودشان را سلاحی در برابر و مقابله با جریانهای فرهنگی شعوبیهگرایی میدانند.
از سیبویه تا علامه طباطبایی
پیشتر ابوحسن حازم القرطاجنی چهرهای کاملا ناآشنا برای ما و صدالبته فردی بسیار ناسیونالیست و آشنا برای جریانهای ادبی و زبانی جهان عرب در یکی از تالیفاتش در قرون ابتدای قرن جدید میلادی مدخلی بر یکی از دانشنامههای ادبی و لغتنامهای نوشته بود و در آن متن چنین جملهای را مینویسد:
«... و مع ذلک، فإن الغرض الآخر من کتابه هذاالعمل هو أن یکون هناک صفعه فعاله على فم ذلک الحکیم الفارسی.....» که معنای تحتاللفظی آن را اینچنین میتوان بیان کرد: «.... و اما هدف دیگر از نوشتن این اثر زدن سیلی محکم بر دهان سیبویه آن حکیم ایرانی است.»
وقتی چنین جریانی هنوز تاب دیدن آثار ایرانیان در عالم اسلام نیست و نخواهد بود بالطبع جریان شعوبیهگرایی نمیتواند ادعای خاموشی یا غیرفعال بودن داشته باشد حتی اگر در زبان و ادعای علمای ما نیامده باشد. پس بیهیچ اکراهی اگر اولین اثر صرف و نحو عربی را ایرانی بزرگی چون سیبویه تالیف و تدوین کرده، تفسیر شریف المیزان و بسیاری دیگر از آثار معاصرین شیعی- ایرانی نیز دارای چنین منزلتی بوده و خواهند بود. برای کسانی که سیبویه را به درستی نمیشناسند باید اضافه کنم که ابوبشر عمرو بن عثمان بن قنبر سیبویه از اهالی منطقه فارس یا همان شیراز کنونی بود که در قرن دوم هجری میزیسته و علاوه بر ادیب و دانشمند زمانه بودنش، اولین کتاب جامع صرف و نحو یا به اصطلاح خودمان علم و اصول آیین نگارش و نوشتار عربی را برای اعراب تدوین کرده است. به مذاق بسیاری از اعراب ناسیونالیست و تندرو این کار وی نوعی حقارت عرب محسوب میشود و هنوز هم بر طبق مثالی که عنوان کردم در قرن 21 میلادی نیز عقده زدن او را در سر میپرورانند.اما در این میان وقتی به سیدجعفر شهیدی رجوع میکنیم بیهیچ اکراهی حتی اگر به قصد اتحاد عالم اسلام و تقریب مذاهب اسلامی در مقام یک عالم تمامعیار هرگز و در هیچ جایی چنین ادعایی را طرح نکرده اما تسلط بیبدلیش بر زبان عربی و نیز تاریخ اسلام بالاخص اتفاقات زمانه پیامبر مکرم اسلام (در کتاب تاریخ تحلیلی اسلام که هنوز از مهمترین کتب دانشگاهی ایرانی برای درس عمومی تاریخ اسلام است) و نیز سایر تالیفاتش در شناساندن چهرههای واقعی اهل بیت و امامان معصوم دقیقا نشان میدهد که چه جریان بزرگ و سنگینی از حیث تحصیل علم هم در خود جای داده است و هم به یادگار که بتوان با توسل به آنها چهره واقعی و اثرگذار اسلام شیعی هیچگاه در محافل علمی و آکادمیک ما کم جلوه داده نشود. وقتی به چند مقطع اثرگذار در زندگی سیدجعفر شهیدی نگاه تحلیلی میکنیم، تازه به حضور وی و دیگرانی که پیشتر عنوان کردم و چرایی حضور این روحانیون در نظام آکادمیک ایرانی پی میبریم.
نگاهی به زندگی علامه شهیدی
وی به دنیا آمده در شهر بروجرد است. دوران کودکیاش آنطورکه نقل شده هم در بازار شهر و دکانهایش مشغول به کار بوده است. همچنین به سنت اغلب خانوادههای مذهبی و علمدوست آن زمان اوقات فراغتش را در مدرسه علمیه شهر به تحصیل صرف و نحو عربی، مقدمات فقه و اصول و علم حدیث را تاحدودی در نزد علمای آن زمانه شهر به نیکی آموخت. سپس بخت با او که جوانی عالم و قابلی شده بود، یار شد و به شهر نجف اشرف فرستاده شد تا در دقایق علوم حوزوی و مشاهیر علوم اسلامی فردی حاذق و اثرگذار در عالم اسلام شود. طی مدت قریب به شش سال یعنی از سال 1321 که وارد این شهر شد تا سال 1327 توانست به درجهای بالا یعنی خارج قفه و اصول نایل شود و تقریبا همان سالها (احتمالا 1326 شمسی) پس از فوت مرحوم آیتاللهالعظمی سیدابوالحسن موسوی مدیسهای اصفهانی ملقب به آیتالله اصفهانی که از قضا شهیدی در محضر وی همپای بزرگانی چون محمدحسن ممقانی، آیتا... سید محمد کاظم یزدی، آقا فاضل شربیانی تبریزی، مرحوم آخوند خراسانی که بالجمله از علمای بزرگ و مجتهدین یگانه عصر بودند تحصیل علم کرد و در حالی که به درجه اجتهاد نائل شده بود به ایران بازگشت و چندی را به تدریس در دبیرستانهای تاسیسشده به سبک نوین غربی به آموزش و نیز تدریس معارف پرداخت.
اولویتهای شهیدی برای جامعه شیعی ایران
وی در خصوص زندگی سخت ایام طلبگی خاطراتی تاسفانگیز از ملالتها و سختیها نقل میکند؛ سختیهایی که اگرچه به نظر میرسد برای اغلب طلاب راستین جویای علوم اسلامی بالاخص در آن سالها بالنسبه شرایطی مشابه و یکسان دارد اما در خاطراتی که بالاخص در سالهای پایانی حیاتش نقل میکند، هیچکدام از فصول زندگیاش را تا به آن اندازه دلچسب و خوشخاطره برای خودش نمیداند. همچنین بسیار عجیب به نظر میرسد که چنان عالمی در این حد و اندازه تا چه حدی به تدریس و خضوع در برابر مردم عادی و نیز جوانان و نوجوانان به حدی خود را متعهد و موظف میداند که در ابتدای ورودش به ایران نیاز به وجود نشریهای با سبک و سیاق نوین و نیز موثر در اسلامگرایی و ترویج اخلاق و دینداری موثق و از همه مهمتر ترویج آگاهی جهانی را ضروری تشخیص میدهد و به همین سبب انتشار مجله فروغ علم را با نویسندگانی که بعدها اغلب آنها از مهمترین چهرههای فکری و سیاسی و دینی زمانه خود بودند، به عنوان وظیفه اصلی خود میپندارد. از قضا به نحو اثرگذاری نیز به پیش میرود اما گویا تدریس که چیز دیگری برایش بود اهمیتی به مراتب بالاتر نزدش داشت؛ به بیان دیگر آگاهیای که از راه تدریس و آموزش به نوجوانان و جوانان انتقال پیدا میکند چیز دیگری است و اثر آن نیز بالطبع ارزش دیگری خواهد داشت. در همان سالهای ورودش به ایران و اقدام به کارهای مهمی که عنوان شد در مدرسه عالی شهید مطهری فعلی نیز حجرهای اختیار کرده بود که اهم فعالیتهایش در زمان حضورش در حجره تحصیل آکادمیک دانشگاهی بود؛ به نحوی که مدرک لیسانس دانشگاهیاش در رشته زبان و ادبیات فارسی را نیز در زمان اقامتش در همان حجره گرفت.
جالب آنجاست که بعدها با ادامه تحصیلش تا مقطع دکترای همان رشته کماکان در کسوت دبیری و معلمی در دبیرستانهای تهران مشغول به تدریس بود.
از رویکرد علامه به متون تاریخی اسلامی تا حلقه فرهنگ دهخدا
طبق روایت استاد و نیز با رجوع به اسناد موجود از سال 1328 در همان سالهایی که تدریس و توجه به علمآموزی نوجوانان و جوانان از امهات فکری این عالم بزرگ محسوب میشود با دعوت علامه بزرگ زمانه مرحوم علیاکبر دهخدا به حلقه لغتنامه دهخدا دعوت میشود و کار تفحص در متون فارسی قدیم و جدید را برای سر و سامان دادن به مجموعه وسیع لغات و مصطلحات فارسی آغاز میکند. شغل و وظیفهای که به نحوی تا سالهای پایانی عمرش کماکان با او بود و مسوولیتش با رحلت علیاکبر دهخدا و سپس محمد معین هر روز بیشتر و بیشتر میشد. همان سالها بود که توجه بیشتر و از قضا هدفمند به تاریخ اسلام برمبنای همان نهضت عظیمی که پیشتر از آن گفتیم در کارهای وی شکل جدیتری به خودش گرفت.
ترجمه نهجالبلاغه
به گفته خودش بخش جدی مساله زمانی کلید خورد که یکی از همکلاسیهای دوره دکترای وی در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران قصد ترجمه اشعار و قصیدههایی از زمان جاهلیت اعراب به سرش میزند. وقتی که با دوست همکلاسیاش دکتر شهیدی که آن روزها عضو ثابت و فعال موسسه لغتنامه دهخدا بود این مهم را طرح میکند، نیاز به ترجمهای جدی و حتی تفسیر مناسب و جدید از این اثر یگانه در عالم اسلام و جهان تشیع در ذهن دکتر شهیدی کلید میخورد. پرداختن به این مهم که بعدها باعث خلق ترجمهای ارزشمند و یگانه از نهجالبلاغه امام علی (ع) میشود به نوبه خود آغازگر راهی در سبک و سیاق کاری وی میشود که از قضا رویکردی بسیار خاص و منحصر بهفردی را باز در سوابق کاری و علمی او با عنوان تاریخنویسی شخصیتی شیعی رقم میزند.
سر دلبران در حدیث دیگران
تحسین برخی مورخین دانشگاهی لبنان و مصر به عنوان دو کشور روشنفکر عربی در میان کشورهان جهان عرب به گمانم مهر تاییدی مناسب بر روند تاریخنویسی با سبک و سیاق دکتر شهیدی میتواند باشد. یوسف محمد احمد طاها زیدان از نویسندگان مطرح جهان عرب و اصالتا مصری از نحوه نوشتاری وی اظهار اطلاع کرده و آثار او را در زمره کارهای ارزشمند در شناساندن تاریخ اسلام به غیر اعراب میداند و بالاخره دکتر الیاس خوری که از جمله سیاستمداران لبنانی نیز محسوب میشود در مقام نویسنده نیز در بزرگداشتی که در لبنان چندسال پیش برگزار شد زبان به تحسین کتابهای تاریخی ایشان بالاخص زندگینامه حضرت فاطمه و امام جعفر صادق (ع) پرداخته بود؛ ضمن آنکه پیشتر در خصوص تاریخ تحلیلی اسلام نوشته سیدجعفر شهیدی در همین نوشته مطلبی گفته شد. علاوه برآن، اینکه بخش قابل توجهی از دانشجویان دو دهه گذشته کشور در درس تاریخ اسلام مکلف به خواندن کتاب ایشان بوده و هستند. شیوهای تحلیلگرا در بیان وقایع تاریخ اسلام بالاخص زمانه زندگی پیامبر مکرم اسلام حضرت محمد (ص) که جنگهای ایشان نحوه مناسباتشان با جامعه عرب آن زمان، زمینه و زمانه ظهور پیامبر و مشقات امر پیامبری در جامعه بالکل جاهلی خاص عربی و نیز تاثیرگذاری دین اسلام در دهههای پس از رحلت پیامبر که کمتر کتابی به اندازه تاریخ تحلیلی اسلام به آن پرداخته از اهم ارزشهای این کتاب ارزشمند محسوب میشود. ناگفته نماند که ارزش این کتاب آنچنان درک شد که به حق جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی را بعد از ترجمه نهجالبلاغه، سخنان امام اول شیعیان حضرت علی (ع) (درسال 1369) برای دومین بار به ارمغان آورد. پس بدون هیچ اکراهی اگر هر دانشجویی با خواندن کتابی از استاد خویش، خود را شاگرد همان استاد بداند، نسل شاگردان تلمذ کرده از محضر علم مرحوم سیدجعفر شهید آنچنان پرتعداد میتواند تصور شود که شاید کمتر استادی دارای اینچنین جامعیت استادی در میان نسلهای حال حاضر ایرانیان باشد.
علامه شهیدی و خدمات علمی به سرانجام رسیده و درحال انجام
ذکر این عنوان شاید بیشتر شباهت به بخش تالیفات و تحقیقات در نوشتههایی باشد که در خصوص افراد و علمای بزرگ نوشته میشود. اما انتخاب این تیتر دقیقا به همان دلیل که تفاوت دارد به همان دلیل نیز نشان از تفاوت آثار نوشتهشده توسط ایشان را دارد چرا که به طرز بسیار قابل توجهی فعالیتهای ایشان در حوزه علوم انسانی در حال ادامه است. این خصلت درحال حاضر انطباق عینی با بسیاری از کارهای این استاد دانشگاهی دارد. برای نمونه و براساس مستندات موجود بخشی از فعالیتها و اموری که در خصوص لغتنامه دهخدا به عنوان جامعترین فرهنگ لغت فارسی درحال انجام است مرهون سبک و سیاق لغتشناسی وی محسوب میشود. میتوان به جرات ادعا کرد که شناخت علامه محمدتقی دهخدا از شهیدی آنچنان خاص و بینقص بوده که راه حیات تخصصی پژوهش در این اثر ملی را برای همیشه در میان ما فارسیزبانان باز و البته پویا باقی بگذارد.
شیوههای پژوهشی علامه در پایاننامههای دانشگاهی
از سوی دیگر شیوههای پژوهشی وی در پایاننامههای دانشگاهی بر کسی پوشیده نیست. دقت بیش از حد در انتخاب جملات معنادار، ایجاد سلسلههای دقیق و متقن در ارایه مستندات و به اصطلاح رفرنسها برای ارایه مدعیات یک اثر ادبی یا تاریخی و شیوه دقیق فارسینویسی یا همان درستنویسی ادبی از جمله شاخصههای منحصربهفردی محسوب میشوند که نه تنها سبک خوشقامتی است که در مواجهات ادبی و تاریخی در نظام آکادمیک ما از وی به یادگار مانده بلکه به عنوان مسلک و ساختاری بسیار ارزشمند در آینده نظام دانشگاهی و آکادمیک ما میتواند باشد و از قضا به تاکید باید باشد.
نادره سلسله اساتید
استادی که بسیاری افتخار شاگردی مستقیم و حتی غیر مستقیم او را دارند نادرهای از سلسلهاساتید دانشگاهی قرن معاصر ما است که اگرچه تا درجه اجتهاد نایل آمد اما ضرورت تربیت و تعلیم فرزندان ایران را در قامت نظام نوین آموزشی و دانشگاهی بسیار ضروریتر احساس کرد. از این رو نه تنها معلمی قابل به خدمت وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش) بود هیچگاه از سنت روحانیت در مجاهدت در راه علم کوتاهی نکرد. امتزاج علماندوزی به سبک حوزوی و نیز انجام کار علمی به سبک دانشگاهی جز در وجود تعدادی انگشتشمار عالم در ایران معاصر به نام هیچکس دیگر ثبت نشده است که از قضا مرحوم سیدجعفر شهیدی اولیترین آنها است. از سوی دیگر شاید برای برخی مصلحتاندیشان به درستی ارتباط او با جریان شعوبیهگری نوین به تمام و کمال صحیح نباشد که البته نیز درست و معقول است اما نباید فراموش کرد که اگر اینچنین فعالیتهای بزرگ پژوهشی در حوزه علوم انسانی تحقق نیابد تحول در جهان اسلام و معنایابی سنت اصیل اسلامی و البته دینپژوهی به سبک و سیاق بزرگانی همچون سیدجعفر شهیدی نیز معنای واقعی خودشان را از دست میدهند.
ترجمه چندین کتاب مهم، تصحیح چند اثر ارزشمند و همچنین چندین کتاب در حوزه تاریخ اسلامی و امامان معصوم از کارها و فعالیتهای علمی این استاد دانشگاه به حساب میآید. کسی که شهرت فعالیتها و کارهای اثربخشش غیر از عالم اسلام در اروپا و شرق دور نیز آنچنان پیچید که دانشگاه پکن با افتخار او را استاد افتخاری خود معرفی کرد. این استاد بزرگ آنچنان جامعیت درخور توجهی داشت که خیلی وقتها حتی دوستی ارزشمندش با بسیاری از رجال بزرگ عالم نظیر امام موسی صدر یا به عنوان اولین منتقد آثار احمد کسروی (در قالب مباحثه و نامهنگاری انتقادی با وی) به فراموشی سپرده میشود. در صورتیکه دوستی و مراوداتش با امام موسی صدر و انتقاداتش به کسروی فصل تازهای در شناخت قدرت علمآموزی و علماندوزی وی دارد که بیهیچ اکراهی نمونهاش را نمیتوان یافت.
دکتر سید جعفر شهیدی که در اوایل جنگ تحمیلی عراق علیه ایران فرزند برومندش را نیز در مقام بلند بالای شهید و در راه میهن هدیه داده بود، در 23 دی ماه سال 1386 در منزل مسکونیاش دار فانی را وداع گفت و در شهرری به خاک سپرده شد.
سید جعفر شهیدی به دنیا آمده در شهر بروجرد است. دوران کودکیاش آنطورکه نقل شده در بازار شهر و دکانهایش مشغول به کار بوده است. همچنین به سنت اغلب خانوادههای مذهبی و علمدوست آن زمان اوقات فراغتش را در مدرسه علمیه شهر به تحصیل صرف و نحو عربی، مقدمات فقه و اصول و علم حدیث را تاحدودی در نزد علمای آن زمانه شهر به نیکی آموخت. سپس بخت با او که جوانی عالم و قابلی شده بود، یار و به شهر نجف اشرف فرستاده شد تا در دقایق علوم حوزوی و مشاهیر علوم اسلامی فردی حاذق و اثرگذار در عالم اسلام شود. طی مدت قریب به شش سال یعنی از سال 1321 که وارد این شهر شد تا سال 1327 توانست به درجهای بالا یعنی خارج قفه و اصول نایل شود.
از سال 1328 در همان سالهایی که تدریس و توجه به علمآموزی نوجوانان و جوانان از امهات فکری این عالم بزرگ محسوب میشود با دعوت علامه بزرگ زمانه مرحوم علیاکبر دهخدا به حلقه لغتنامه دهخدا دعوت میشود و کار تفحص در متون فارسی قدیم و جدید را برای سر و سامان دادن به مجموعه وسیع لغات و مصطلحات فارسی آغاز میکند. شغل و وظیفهای که به نحوی تا سالهای پایانی عمرش کماکان با او بود و مسوولیتش با رحلت علیاکبر دهخدا و سپس محمد معین هر روز بیشتر و بیشتر میشد.
زمانی که علامه شهیدی از دنیا رفت سید محمد خاتمی رییسجمهور اسبق ایران به مناسبت فقدانش در پیام تسلیتش نوشت: «وقتی ستارهای درخشان که آسمان جان مشتاقان فضیلت و دانایی را روشن میکند، فرو میرود؛ تاریکی را بیشتر میشود احساس کرد.»
در قرون اولیه پس از ظهور اسلام و سپس فتح ایران توسط اعراب در قبال نگاههای تحقیرگرایانه و به اصطلاح ناسیونالیستی علمی برخی خلفای بنیامیه و عباسی و نیز اغلب علمای صاحبنام عرب، با توسل به آیه 13 سوره حجرات «یا أیُّها النّاسُ إِنّا خلقْناکُمْ مِنْ ذکرٍ وأُنْثى و جعلْناکُمْ شُعُوبًا و قبائِل لِتعارفُوا إِنّ أکْرمکُمْ عِنْدالله أتْقاکُمْ إِنّالله علِیمٌ خبِیرٌ» جریانی را با عنوان جریان شعوبیه به راه انداختند. مرام و مسلک این جریان که اکثر قریب به اتفاق علمای ایرانی- اسلامی در سدههای پیشین و تا به امروز گرایش و تمایل به این نهضت دارند حتی اگر به زبان نیز نیاورند، بر حفظ و عدم تحقیر فرهنگ ایرانی و بالاخص تاریخ و زبان فارسی، سپس حفظ اسلام از گزند کجرویهای خلفای پیشین اسلامی، اصرار بر قدرت تمدنساز ایرانی- اسلامی و غنای بیچون و چرای آن در مواجهه با فرهنگ تمدن مورد ادعای اعراب چه پیش و چه پس از اسلام و نیز از همه مهمتر ایجاد آفاق جدید اسلامشناسی و غنای دینی از جانب علمای اسلامی- شیعی تا به امروز بوده است.
-
دوشنبه ۲۳ دي ۱۳۹۸ - ۲۱:۰۲:۵۲
-
۲۱ بازديد
-
آخرین خبر تحلیل
-
پیام ویژه
لینک کوتاه:
https://www.payamevijeh.ir/Fa/News/301999/