چو دزدی با چراغ آید.../ ادعای اشرف غنی درباره زبان فارسی
يادداشت
بزرگنمايي:
پیام ویژه - چو دزدی با چراغ آید.../ ادعای اشرف غنی درباره زبان فارسی
سایز متن الف الف
لینک کوتاه در کلیبرد کپی شد! http://akhr.ir/6069935
k ٨.٣
٨
روزنامه سازندگی / متن پیش رو در سازندگی منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست
مهدی یزدانیخُرّم/ صحبتهای اشرف غنی رئیسجمهورِ کشوری به نامِ افغانستان دربارهی هویتِ زبان دَری و برخی حقایقِ تاریخی بیش از آنکه برآمده باشد از دانش و شناخت در ادامه ی پروژهی تضعیفِ ریشههای تاریخی ایران است که سالهاست با همکاری برخی کشورهای تازهمتولدشده، قومیتگراهای تندرو و حامیانِ سیاسیشان در حالِ رقم خوردن است. فارغ از اینکه «ایرانِ بزرگ» و بعد «خراسانِ بزرگ» چه محدودهی جغرافیاییای را در بر میگرفتهاند و اسنادش از روز روشنتر است و اینکه کشوری به نامِ افغانستان مطلقن ساختهی نیروهای خارجیِ استعماگر است و یکی از دلایلی هم که هیچوقت در قالبِ یک کشور نتوانست قدعَلم کند نیز همین بوده، باید اشاره کنم به مرزهایی که ادبیاتِ فارسی برای ما روشن کرده است. زبانِ فارسی در متنها رقم میخورد و البته در مناطقِ گوناگون به شیوههای مختلف تکلم میشود. بسیاری از شاعران و سخنسازانِ مهم زبانِ فارسی و همچنین نقاشان و خوشنویسانِ ایرانی در مناطقی که طبقِ معاهدههایی در دورانِ قاجار از ایران جدا شد، در خاکِ افغانستانِ کنونی زندهگی میکردهاند. این اتفاق فقط برای افغانستان رقم نمیخورد چه کشورهای تازهسازی چون ترکمنستان، ازبکستان، آذربایجان و... نیز در دلِ خود شهرهایی را دارند که موطنِ شاعرانِ فارسیگوی بوده است. در ادبیات ما بارها از بلخ و سمرقند و غزنین و بخارا و قندهار و... نام برده میشود. مناطقی که بعدِ سقوطِ ساسانیان تحتِلوای حکومتهای تحتِ امر خلافتِ اسلامی قرار گرفت و عملن بعدِ بهقدرترسیدنِ صفویان و احیای کاملِ امپراتوری ایران در مرزهایاش باقی ماند. روشنتر از روز است که حتا با درنظرگرفتنِ اسناد مرزهای سیاسی نیز تراوشاتِ امثالِ غنی و فقیر بیشتر مضحک به نظر میرسند اما استدلالِ اصلی به زبانِ فارسی بازمیگردد.
زبانِ فارسی سیرِ تطور طولانیای داشته که در مباحثِ زبان شناسی دربارهاش بسیار نوشتهاند. چه مثلن جریانهای «پارسیگویانِ هند» هیچگاه باعث نشده قدرتهای سیاسی در ایران هند را زمانی جزو امپراتوری ایران بدانند یا حمله و توافقِ مغولان بر بخشهای وسیعی از آسیا و اروپا نیز نتوانست از آنها یک امپراتوری مستقر و قدرتمند بسازد چون مغولان در تمامِ ممالکی که فتح کردند ذوب شده و عملن هویتشان از بین رفت. دلیلاش هم فقدانِ قدرت زبانی، مذهبی و فرهنگیای بوده که مغولان از آن بینصیب بودند. اما امپراتوری ایران علاوه بر اینکه قومیتهای فرهنگ داری چون تُرکان، کُردها، گیلکها و خراسانیها را در دلِ خود داشت، از زبان فارسی و فرهنگی برخوردار شد که تمامِ این قسمتها را به هم متصل میکرد. از این منظر فقط میتوان در قامتی بسیار کوچکتر امپراتوری عثمانی و زبان و ادبیات ترکی را با آن مقایسه کرد. ساختارهایی که هم قدرتِ سیاسی و نظامی و اداری داشتند، هم زبان و فرهنگِ خود را اشاعه و گسترش میدادند. به همین دلیل عملن سه سنتِ فکری و فرهنگی و ادبی جدی در منطقهی خاورمیانه را باید از آن مصر، ترکیه و ایران دانست. سه نقطه قبلی که سه جنس هنر و ادبیات و فرهنگ نزدیک از نظرِ مذهبی اما متفاوت از منظرِ زبانی را طیِ قرنها نمایندهگی میکردهاند. بعدِ جنگِ اول جهانی و تکهتکهشدنِ منطقه مرزهای تازه ساخته شدند. مرزهایی که بر اساسِ میلِ فاتحانِ غربی بود. این میان ایران تکههای مهمی را در جنگ با روسها و بعد تنازع با بریتانیا از دست داد. ازجمله مناطقِ مهم و فرهنگداری چون هرات را. اما زبانِ فارسی توانست بیتوجه به این اتفاق نیابتِ آن امپراتوری سیاسی را بر دوش بکشد. کافیست با نگاهی تاریخی دریابیم که عمدهی فرهنگ و ادبیاتِ فارسی در منطقهی ایرانِ کنونی تولید شد بعدِ جداشدنِ تکههای دیگر. در صد سالِ اخیر دیگر فارسینویسان و فارسی گویان سهمِ مهمی در ادبیات و هنر فارسی نداشتهاند و اگر هم بوده عمدتن در حدی توریستی به نمایش درآمده. اینکه اشرف غنی با حربهی تملکخواهی زبانی پیش آمده کاریست هوشمندانه و نشان میدهد تا چه حد دچارِ فقر و فقدان در هویتیست که نمیتواند شکل و رنگِ یک کشور را به خود داشته باشد.
چنین رفتارها و برخوردهایی که ناشی از عقبماندهگی همهجانبه است و تکرارش باعث افروختهشدنِ شعلههای ناسیونالیسم تندی میشود، اتفاقی تازه نیست. در چند سالِ گذشته و در غفلتِ همیشهگی ارگانهای فرهنگی در دولتها بسیاری از وجوهِ تاریخی و فرهنگی ایران را به یغما بردهاند. ساختاری که تا سالها با «شاهنامه»ی فردوسی برخوردی سیاسی داشت و در آغاز کارش میخواست با کلنگ بر جانِ تختجمشید بیفتد چهگونه میتواند از هویتِ ایرانی دفاع کند؟ هرچه در تمامِ این سالها هزینه شده با هوشمندی خواسته بینِ ایرانیت و اسلامیت فاصله بگذارد. درحالیکه این دو چنان به هم آمیختهاند که حذفِ یکیشان دیگری را نیز کمنفس و تنها میکند. حفاظت از مرزها فقط حفاظتی فیزیکی نیست چه مرزهای زبانی و فرهنگی ایران بسیار گستردهتر از مرزهای فعلی شناختهشدهاش است. این مرزها را باید روشنفکران و نویسندهگان پاسداری کنند و ارگانهای فرهنگی نیز به آنها تاسی کنند. نه اینکه مثلن صادق زیباکلام که هیچ تخصصی در حوزهی زبان و ادبیات فارسی ندارد بیاید و مثلن روزِ ملی افغانستان را «تبریک» بگوید. روز جداکردنِ خاکِ ایران را! اما به یغمابردنِ سرمایههای زبانی و فکری هولناکتر است. چه با کمی سرمایهگذاری و حمایت سیاسی طَرارانِ فرهنگی مانندِ غنی میتوانند هویتی برای خود بسازند و این ستم و ظلم به نسلهای تازه است که در سالهای اخیر و باتوجه به سیاستهای فرهنگی بیش از پیش نسبت به مفهومِ وطن دلزده شدهاند. مقابله با انواع اشرف غنیها یک وظیفهی جدیست. نه با مسخرهکردن و تحقیر که با قدرتی برآمده از هزاران صفحه ادبیاتِ فارسی که نشان میدهد این امپراتوری همواره در این منطقه وجود داشته و مهمترین چیزی که تا امروز حفظ کرده، زباناش بوده است. زبانی که نه مغولان، نه تیمور، نه اعراب و امثالهم نتوانستند خللی به آن وارد کنند و عملن مهمترین دژی شد که فتحناشدنی ماند تا امروز. حال برخی میکوشند کلِ دژ را از آنِ خود بدانند و اگر شد بخشهایی از آن را تصرف کنند. ضعفِ سیستمِ فرهنگی دولتمردانِ ایرانی در این زمینهها بارها خود را نشان داده و برای همین چنین این دست سیاستمدارانِ محلی را گستاخ کرده تا بتوانند اینگونه سخن بگویند. با شعار و شعر نمیتوان از هویت فرهنگی یک ملت دفاع کرد چه به سرعت تاریخ را جعل میکنند. چنانکه طیِ این سالها بارها با مواردش مواجه بودهایم. از فیلمِ مضحکِ سیصد تا ادعاهای هرروزهی تاجیکستان و ترکیه و بخشی از اعراب برای دزدیدنِ میراثِ فرهنگی ایران. فقط این را میدانم که زبان و ادبیات فارسی هیچگاه تصرف نشده است و این حملهی همهجانبه از جنسی دیگر است... به قول سنایی « چو دزدی با چراغ آید/ گزیدهتر برَد کالا»... و اینها دزدانِ با چراغاند.
-
يکشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۸ - ۰۸:۴۷:۵۲
-
۱۴ بازديد
-
آخرین خبر تحلیل
-
پیام ویژه
لینک کوتاه:
https://www.payamevijeh.ir/Fa/News/315032/