پیام ویژه
رئیس دولت اصلاحات جایگزینی ندارد
سه شنبه 16 مهر 1398 - 11:42:15 AM
آخرین خبر تحلیل
اخبار ویژه -
آرمان ملی / متن پیش رو در آرمان ملی منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست
جریان اصلاحات در یکی از بزنگاه‌های مهم تاریخی خود قرار گرفته است. بزنگاهی که می‌تواند چشم‌انداز آینده این جریان را سفید یا سیاه تصویر کند. امروز جریان اصلاحات با این سوال جدی مواجه شده که آیا فعالیت‌های این جریان باید معطوف به کسب قدرت باشد یا می‌توان در بیرون از ساحت قدرت هم تاثیرگذار بود. چهره‌های اصلاح‌طلب نیز با نقد به درون، فضا را برای تصمیم‌گیری در این‌باره سنگین و مبهم کرده‌اند. نقدهایی که در برخی اوقات شبیه چنگ‌زدن به صورت اصلاحات و خودزنی است و بیش از آنکه راهکاری ارائه کند زمخت، صقیل و آزاردهنده شده است. اینکه امروز اصلاح‌طلبی به‌معنای تاریخی آن و نه اصلاح‌طلبی امروز در کجای تاریخ قرار گرفته و چه فردایی پیش‌رو دارد به یک سوال کلیدی برای این جریان تبدیل شده است. به همین دلیل نیز برخی به دنبال شرط گذاشتن هستند و برخی از هم‌اکنون اعلام می‌کنند دیگر حاضر نیستند زلف جریان اصلاح‌طلبی را به جریانی دیگر گره بزنند. این وضعیت جریان اصلاحات را در یک برزخ تصمیم‌گیری بزرگ قرار داده است. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی این مسائل «آرمان ملی» با دکتر محمدرضا تاجیک تئوریسین جریان اصلاحات گفت‌وگو کرده که در ادامه ماحصل این گفت‌وگو را می‌خوانید.
انتقادات اصلاح‌طلبان نسبت به رویکرد جریان اصلاحات نسبت به گذشته افزایش پیدا کرده است. آیا این انتقادات براساس دغدغه و نگرانی نسبت به آینده جریان اصلاحات مطرح می‌شود و یا نوعی خودزنی است که هیچ آلترناتیوی ارائه نمی‌کند؟
مشکل اینجاست که ما ادب و آداب «نقد» را نمی‌دانیم. به همین دلیل نقدی که مطرح می‌کنیم در قالب «نق»، تخریب و عبور خود را نشان می‌دهد. نقد به‌معنای اصیل آن به‌معنای چیزی کاهیدن نیست، بلکه چیزی افزودن است. در نقد ابعاد یک موضوع که مغفول مانده آشکار می‌شود. با این وجود در فرهنگ سیاسی ما نقد یک معنای تخریبی و سلبی پیدا کرده است. امروز نقد در جامعه ما به یک عادت‌واره عامیانه تبدیل شده که کسانی که از آن استفاده می‌کنند به‌واسطه آن تشخص پیدا می‌کنند. چنین افرادی فریاد می‌زنند «من نیز هستم» و «تشخیص می‌دهم». این‌گونه افراد با نقد بر جریانی که فروغ و شکوفایی خود را از دست داده مرزکشی خود را نشان می‌دهند. به همین دلیل نیز من نام این را هرچه بگذارم نقد نخواهم گذاشت. نکته دیگر اینکه نقدی که امروز درباره جریان اصلاح‌طلبی مطرح می‌شود متن و بطن جریان اصلاح‌طلبی را زیر سایه سنگین «پاک‌کن» خویش قرار داده است. این نقد به کلیت جریان اصلاح‌طلبی خدشه وارد می‌کند و زیبایی‌های قضیه را نمی‌بیند. از سوی دیگر نوعی خلط زمخت و خشن در این نقد نهفته است. این خلط نیز بین کنشگران جریان اصلاحات و خود جریان اصلاح‌طلبی وجود دارد. امروز کسانی که کنش آنها جریان اصلاحات را با نوعی بحران حیثیتی و مقبولیت و مشروعیت مواجه کرده، سویه‌های نقد خود را متوجه کلیت جریان اصلاح‌طلبی کرده و از این نقد ریسمانی ساخته‌اند تا از چاهی که خود و جریان اصلاح‌طلبی را در آن انداخته‌اند بیرون بیایند. اینجاست که ما باید این خلط تاریخی را بر دامن آفتاب بیفکنیم و آن را آشکار کنیم. چه‌بسا در پشت این خلط تاریخی کسانی به فکر نجات خود هستند که جریان اصلاح‌طلبی را به وضعیت امروز رسانده‌اند. امروز نعش اصلاح‌طلبی روی دستان ماست. کسانی که این نعش را روی دست ما گذاشته‌اند باید مورد نقد جدی قرار بگیرند. همین افراد امروز معرکه‌گردان فضای نقد جریان اصلاحات شده‌اند تا خودشان از این نقد مصون بمانند. به همین دلیل نباید چنین اجازه‌ای به این افراد بدهیم.
شما در اظهارات خود از کلماتی مانند «پاک‌کن»، «عبور» و «تاکتیک» استفاده می‌کنید. چرا معتقدید نقد اصلاحات زیر سایه پاک‌کن قرار گرفته و برخی افراد با تاکتیکی که در پشت پرده دارند به دنبال عبور از اصلاح‌طلبی هستند؟
گاهی نقد نه به حیثیت نقد صورت می‌گیرد، بلکه نوعی کنش تاکتیکی و راه برون‌رفت است. در این زمان نقد به‌واسطه بازتولید هویتی و شخصیتی افراد صورت می‌گیرد. در اینجا نقد به‌واسطه حیثیت درونی خود مورد بهره‌برداری قرار نمی‌گیرد و به‌جای اصلاح، یک کنش اصلاحی است که صورتی بر صورت‌ها و خوانشی بر خوانش‌های متن می‌افزاید. چنین تاکتیکی در دستور کار کسانی قرار گرفته که جریان شاداب و فربه اصلاح‌طلبی را در بازی زمخت قدرت خلاصه کردند. این افراد برای رسیدن به قدرت از سرمایه تاریخی جریان اصلاحات به صورت ابزاری استفاده کردند. امروز که جریان اصلاحات دچار بحران مقبولیت شده این عده ساز جدایی سرداده‌اند. این یک جفا و خیانت تاریخی است که توسط برخی به‌اصطلاح اصلاح‌طلب علیه جریان اصلاحات صورت می‌گیرد. به همین دلیل باید به پشت پرده این فعالیت‌ها نگاه کرد که با چه هدفی چنین رویکردی در دستور کار قرار گرفته است. برخی با این نقد خود پاک‌کنی ساخته‌اند تا زشتی‌ها خود را پاک کنند. امروز این افراد همه لایه‌های جریان اصلاح‌طلبی را زیر سایه پاک‌کن خود قرار داده‌اند و سطربه‌سطر و ورق‌به‌ورق متن اصلاح‌طلبی را پاک می‌کنند. روی ورق‌های پاک‌کرده نیز دیکته و انشای دیگری می‌نویسند؛ دیکته و انشایی که هرچه باشد اصلاح‌طلبی نیست. چه‌بسا با آن دیکته و آن خطی که می‌نویسند بتوانند همچنان در بازی قدرت حضور داشته باشند. این عده به دنبال این هستند که روی دوش دیگران قرار بگیرد و با ترفندهایی مانند ائتلاف بتوانند حرکت بعدی خود را به سمت بازی در زمین قدرت تببین کنند. به همین دلیل باید احساس خطر کرد. از کسانی باید احساس خطر کرد که از اصلاح‌طلبی تنها صورتک آن را برچهره دارند. کسانی که از اصلاح‌طلبی تنها صورتکی از آن بر چهره دارند، دیکتاتور‌های خشنی هستند که تنها اراده معطوف به قدرت و منفعت دارند. به همین دلیل نیز به هر حشیشی متوسل می‌شوند و هر هزینه و سرمایه تاریخی جامعه را در راستای رسیدن به قدرت مورد استفاده قرار می‌دهند.
آیا این عده در پشت پرده به رهبری جریان اصلاحات فکر می‌کنند؟
اراده‌ای وجود دارد که در کالبد جریان اصلاح‌طلبی بخزد و آن را به شکل دیگری ظاهر کند. این اراده به دنبال تحول گفتمان، سامان تشکیلاتی، رهبری و تاکتیک‌ها و استراتژی‌های جریان اصلاحات برای حضور در قدرت است. هدف نیز تصویر ماکروفیزیک قدرت و ماکروسیاست است. دلیل اصلی این رویکرد نیز به اهداف خرد شبه‌حزبی بازمی‌گردد. بنده حتی نمی‌توانم نام آن را حزب بگذارم بلکه معتقدم شبه‌حزبی است. شبه‌حزب و گروهی که جز بازی قدرت چیز دیگری نمی‌داند. حیات و ممات این افراد در قدرت تعریف می‌شود. اگر در درون قدرت حضور داشته باشند حیات دارند و اگر در بیرون از قدرت قرار داشته باشند احتضارشان فرامی‌رسد. بسیاری از کسانی که خود را ناقد جریان اصلاح‌طلبی معرفی می‌کنند مانند ماهیانی هستند که اگر بیرون از دریای قدرت قرار بگیرند می‌میرند. این افراد فاقد این توانایی هستند که در قاعده و هرم جامعه تغییر و تحول ایجاد کنند. به همین دلیل نیز تصویر خود را بر در و دیوار قدرت چسبانده‌اند و تلاش می‌کنند این تصویرها پایین کشیده نشود و در ساحت قدرت تصویر آنها همواره نصب شده باشد.
آیا جریان اصلاحات از آغاز تا به امروز دارای ساختار رهبری بوده است؟
جریان اصلاحات از آغاز به شکل یک حزب بروز و ظهور نداشته است. جریان اصلاحات یک جریان پلورالیستی و قبیله‌سبک بود. یک سوپرمارکت ایده‌ها و نظریه‌ها بود. اگرچه پس از مدتی برخی تلاش کردند آن را در قالب تنگ احزاب خلاصه کنند و خود را به‌عنوان نمود جریان اصلاحات معرفی کنند. با این وجود جریان اصلاحات، جریانی سیال و در حال صیرورت و نقد دائمی خود، قدرت و سیاست بوده است. این جریان امکان ایستادن در یکجا و قرارگرفتن در یک قاب و قالب را ندارد. همواره قاب‌شکنی و قالب‌شکنی می‌کند و فربه‌تر از آن است که آن را یک فضای خاص قرار داد. چنین جریانی که به تعبیر بدیو در جریان «شدن» و صیرورت، خود را تعریف می‌کند دارای رهبری خودجوش است. یعنی رهبری چنین جریانی براساس یک فرایند انتخابی و انتصابی شکل نگرفته است. به صورت خودجوش آحاد این جریان روی فرد یا افرادی متمرکز می‌شوند. این افراد نیز در قامت رهبران این جریان ظهور پیدا می‌کنند. این به‌معنای این نیست که در خود این رهبران اراده‌ای برای رهبری وجود داشته باشد. رئیس دولت اصلاحات در هیچ‌جا خود را مدعی یا رهبرجریان اصلاحات معرفی نکرده‌اند. با این وجود به دلیل کاریزما و مقبولیتی که ایشان در بین اصلاح‌طلبان داشته‌اند به‌عنوان رهبر جریان اصلاحات مطرح شده‌اند. در شرایط کنونی نیز نمی‌توان آلترناتیوی برای ایشان متصور بود. رئیس دولت اصلاحات از یک فرد خارج است و یک سرمایه تاریخی به شمار می‌رود. ایشان تجلی یک گفتمان و یک جریان است که به صورت تاریخی شکل گرفته است. این مساله تنها در مورد ایشان صادق است و درباره دیگران وجود ندارد. به همین دلیل نیز بنده معتقدم جریان اصلاح‌طلبی در فضای سوبژکتیو و ذهنینی آحاد جامعه دارای رهبری بوده و هست. این رهبری نیز به اندازه‌ای دارای مقبولیت است که ایجاد هرگونه آلترناتیو برای ایشان تنها یک کنش معطوف به قدرت خواهد بود.
برخی تئوریسین‌های اصلاح‌طلب از حضور مشروط در انتخابات سخن می‌گویند. این در حالی است که قاطبه اصلی اصلاح‌طلبان با هرگونه ائتلاف در انتخابات آینده مخالف هستند. در شرایطی که احتمال ردصلاحیت چهره‌های برجسته اصلاح‌طلب وجود دارد به نظر شما جریان اصلاحات باید با چه استراتژی‌ای وارد انتخابات مجلس شود؟
بنده پیش‌بینی خود از انتخابات آینده را برای بزرگان جریان اصلاحات بیان کرده‌ام و همان پیش‌بینی را برای شما نیز بیان می‌کنم. پیش‌بینی من این است که جریان اصلی اصلاح‌طلبی در انتخابات شرکت خواهد کرد. همچنین پیش‌بینی می‌کنم شخص رئیس دولت اصلاحات نیز در انتخابات شرکت خواهد کرد. با این وجود برخی طیف‌های جریان اصلاح‌طلبی برای حضور در انتخابات شروطی را خواهند گذاشت. پیش‌بینی من این است که این شروط در نهایت عقیم خواهد ماند. در چنین شرایطی جریان اصلی اصلاحات در انتخابات شرکت خواهد کرد. مساله مهم این است که آیا جریان اصلاحات از چنین استعدادی برخوردار است که در فردای محقق‌نشدن شروطش در خود یک نوع تغییر گفتمانی و هویتی ایجاد کند؟ آیا جریان اصلاحات این آمادگی را دارد که اگر به هر دلیلی به دنیای گفتمانی دیگری پرتاب شد بتواند در آن دنیا به حیات خود ادامه دهد؟ آیا اگر جریان اصلاحات در انتخابات شرکت نکند در فردای انتخابات آن نخواهد بود که امروز است؟ آیا در این شرایط دچار شکاف‌های عمیق درونی نخواهد شد؟ آیا از درونش دگرهای دیگری برنخواهند خاست؟ این سوالاتی است که باید به آن پاسخ داد و تمهیدات لازم را درباره آن لحاظ کرد. اگر شروط اصلاح‌طلبان در انتخابات تحقق پیدا نکند و جریان اصلاحات در فردای انتخابات به دنیای گفتمانی دیگری پرتاب شود این احتمال وجود دارد که دوباره اصلاح‌طلبان به یک نوع دریوزدگی بازگشت به قدرت دچار شوند. مگر امروز برخی اصلاح‌طلبان رهبران88 را مورد نقد قرار نمی‌دهند که اگر در آن مقطع زمانی چنین کنشی انجام نمی‌دادند چنین برچسبی بر چهره اصلاح‌طلبی نمی‌خورد و اصلاح‌طلبان می‌توانستند کنش بهتری در فضای سیاسی داشته باشند. شک نکنید در فردای چنین روزی نیز سروکله همین افراد پیدا خواهد شد و خواهند گفت شما بودید که جریان اصلاح‌طلبی را به دنیای دیگری پرتاب کردید. به همین دلیل نیز از «دگر» درون به «دگر» بیرون و یا از «پوزیسیون» به «اپوزیسیون» تبدیل شدیم. باید برای چنین روزی از هم‌اکنون برنامه‌ریزی کنیم. آیا در چنین شرایطی می‌توان جریان متکثر اصلاح‌طلبی را در یک رویکرد همگون هدایت کرد و یا اینکه در این زمان دوباره شیارها و فاصله‌ها خود را نشان خواهد داد؟ البته کسانی هستند که بدون هیچ شرطی در انتخابات شرکت خواهند کرد؛چراکه حیات و ممات آنها در قدرت تعریف می‌شود. چه در زمستان که «هوا بس ناجوانمردانه سرداست» و چه در تابستان که «هوا بس ناجوانمردانه گرم است». جریان اصلاحات یک گستره معنایی است که از رادیکالیسم تا محافظه‌کاری افراطی در آن موجودیت دارند. طبیعی است که برخی ساز خود را برای عبور از کلیت انتخابات کوک کرده‌اند و در این جهت مسائل را تئوریزه می‌کنند. البته کسانی که چنین رویکردی را دنبال می‌کنند عده قلیلی هستند و تاثیر آنها روی جریان اصلاح‌طلبی رسمی اندک است.
شما معتقد به حضور اصلاح‌طلبان در انتخابات هستید؟
امروز فضای گفتمانی جریان اصلاح‌طلبی معطوف به انتخابِ «انتخاب» است. انتخاب انتخاب نیز به‌معنای انتخاب یک روش و منش مدنی برای تغییر است. اگرچه من متوجه بازی قدرتی که در پشت صحنه صورت می‌گیرد هستم. با این وجود معتقدم جریان اصلاحات در یک مسیر استراتژیک باید این مساله را مشخص کند که آیا استراتژی‌ای که دنبال خواهد کرد معطوف به انتخاب انتخاب است و یا یک مسیر غیرانتخاباتی را دنبال خواهد کرد. جریان اصلاحات از نظر طبیعی یک جریان مدنی است که تلاش می‌کند از رهگذرهای مدنی تغییرات خود را رقم بزند. به همین دلیل من درباره انتخاب افراد و گروه‌ها بحث نمی‌کنم بلکه معتقدم باید روی استراتژی انتخاب انتخاب فکر کرد. گاهی لازم است بدون اینکه از انتخاب انتخاب عدول کنید با پاسداشت انتخاب از قدرت عدول کنید. یعنی وارد فضای انتخاب انتخاب شویم اما نه لزوما برای تسخیر قدرت. برخی اوقات نوعی عدول و عبور از قدرت پیروزی به شمار می‌رود. گاهی اوقات خارج‌شدن عامدانه و عالمانه از ساحت قدرت مرسوم و تمرکز روی ساحت‌های میانی و پایینی جامعه می‌تواند به‌معنای پیروزی باشد. به همین دلیل لزومی ندارد همواره پیروزی را مترادف با کسب قدرت در نظر بگیریم. بنده دو لایه را مشخص می‌کنم. نخست لایه انتخاب انتخاب است و دوم اینکه اگر وارد وادی انتخاب انتخاب شدید آیا لزوما باید به دنبال کسب قدرت باشید یا خیر؟ آیا همچنان باید در فضای سیاسی فعالیت کرد و یا اینکه می‌توان روی فضای اجتماعی یا فرهنگی شیفت کرد و ریزقدرت‌ها را تفسیر کرد. من از جمله افرادی هستم که همواره گفته‌ام حیات جریان اصلاح‌طلبی را نباید در فضای قدرت خلاصه کرد. باید جریان اصلاحات را از این چنبره نجات داد تا اجازه تنفس و شکوفایی پیدا کند. ما یک جریان فربه را در یک محدوده تنگ و باریک محدود کرده‌ایم. این در حالی است که باید این جریان را از این فضای تنگ و باریک خارج کنیم و اجازه دهیم در عرصه معرفتی و گفتمانی فراخ‌تری فعالیت کند. به همین دلیل جریان اصلاح‌طلبی نیاز به‌نوعی تعطیلی تاریخی دارد تا خود را بیرون از ساحت قدرت ریکاوری کند. اینجاست که این جریان قدرت از دست رفته را دوباره بازمی‌یابد. به همین دلیل شاید نگاه من از نگاه دوستان در اینجا فاصله می‌گیرد.
از اظهارات شما چنین برمی‌آید که موافق حضور در انتخابات هستید اما با حضور در قدرت به هر قیمتی مخالف هستید. آیا چنین است؟
انتخاب من انتخاب است و به همین دلیل نمی‌خواهم این روزنه بسته شود. انتخابات یک عرصه فراخ و یک دروازه ورود نیست و بلکه یک روزنه است. آیا اگر این روزنه بسته شود ما آلترناتیو دیگری خواهیم داشت و با برگ دیگری می‌توانیم بازی کنیم و یا اینکه این روزنه می‌تواند ما را به سمت دریچه‌ای ببرد که بتوانیم فردای بهتری را ببینیم؟ این سوالاتی است که امروز در مقابل جریان اصلاح‌طلبی قرار گرفته است و این جریان باید تکلیف خود را با این سوالات مشخص کند. نکته دیگر اینکه آیا دستی که با این کارت‌ها بازی می‌کند دست اصلاح‌طلبی است یا دست‌های دیگری به این سمت دراز خواهد شد. ما باید قبل از واقعه به فکر آن باشیم وگرنه آب رفته را به جوی بازگرداندن کار مشکلی خواهد بود. کسانی که این تصمیم‌گیری را انجام می‌دهند باید نسبت به تصمیم خود مسئولیت‌پذیر باشند و اگر در فردای این تصمیم هزینه‌ای متوجه آنها باشد باید این هزینه را بپردازند. من معتقدم جریان اصلاحات نیاز به یک تعطیلی تاریخی دارد و برای مدتی باید از سرزمین قدرت خارج شود. البته این نظر شخصی من است و نه نظر جریان اصلاحات.
در شرایطی که جریان اصلاحات لاغر و نحیف شده آیا از این توانایی برخوردار است که در این تعطیلی تاریخی خود را احیا کند و به یک جریان شاداب و فربه تبدیل شود؟ آیا کسانی که موی اصلاح‌طلبی را به قدرت گره زده‌اند در چنین شرایطی عرصه را بر اصلاح‌طلبان تنگ نخواهند کرد؟
قدرت همواره دارای یک چهره ژانوسی بوده و مانند آب و آتش عمل کرده است. قدرت یک تیغ دولبه است. قدرت مرسوم همان چیزی است که مقبولیت و مشروعیت را از جریان اصلاحات گرفته است. هنگامی که وارد دریای قدرت می‌شوید قطعا خیس خواهید شد. کسی نمی‌تواند وارد دریای قدرت شود و خیس نشود. همان‌گونه که قرار است از مواهب قدرت برخوردار باشید باید منتظر مضرات آن نیز باشید. به قول بزرگی هنگامی که قصد دارید کندوی عسل را بردارید باید نیش زنبور عسل را هم محاسبه کنید. این نوش بدون آن نیش حاصل نمی‌شود. عقل ابزاری حکم می‌کند که جریان اصلاحات در شرایط کنونی محاسبه کند که آیا نوش قدرت برای این جریان مفید‌تر است یا نیش آن. عقل ابزاری همان است که دوستان در گذشته به‌عنوان ائتلاف از آن استفاده کردند. من با توجه به شرایط موجود معتقدم جریان اصلاحات نمی‌تواند وارد این بازی کلان شود و بازی خود را دراندازد. در بازی کلان قدرت در جامعه ما نوعی منطق و اخلاقیات حاکم است. فضای این بازی است که مشخص می‌کند چه کسانی خودی و چه کسانی دگر این فضا محسوب می‌شوند. سوال اینجاست که اگر در دست تو یک کارت قرار دارد اما در دست رقیب شما ده کارت قرار دارد آیا همچنان حاضر هستی در سر میز بازی بنشینی یا چون بازی را عادلانه نمی‌دانی از بازی کناره‌گیری می‌کنید؟ این یک انتخاب استراتژیک است. این نکته را نیز باید در نظر داشت که هنگامی که از بازی کناره‌گیری می‌کنید انتخاب بازی را به کلی از دست داده‌اید. آیا جریان اصلاح‌طلبی به چنان رشادت و بلوغی رسیده که با یک کارت در دست بر رقیبی با ده کارت پیروز شود؟ من این بلوغ را در جریان اصلاح‌طلبی مشاهده نمی‌کنم. جریان اصلاحات باید وضعیت‌شناسی کند که در شرایط کنونی چه استراتژی در پیش بگیرد. شاید گاهی لازم است بدون اینکه در بازی شرکت نکنی برای شکست در بازی شرکت کنید. اگر شرایط به این شکل نباشد در فردای پیروزی اگر بتوان نام آن را پیروزی گذاشت شکست خواهید خورد. چون امکان کنش‌گری و کارآمدی وجود ندارد. تجریه تاریخی نشان داده کسانی که در چنین وضعیتی در ساحت قدرت قرار می‌گیرند آن می‌کنند که قبل از آن ناقد و نافی آن بوده‌اند. من معتقدم برای نجات اصلاح‌طلبی تاریخی و نه اصلاح‌طلبی موجود زمان آن فرارسیده که ما یک تنفس تاریخ به خود بدهیم.

http://www.Yazd-Online.ir/fa/News/268362/رئیس-دولت-اصلاحات-جایگزینی-ندارد
بستن   چاپ