یارانه به سلبریتی ها
سه شنبه 12 آذر 1398 - 18:42:54
آخرین خبر تحلیل
|
|
پیام ویژه - فرهیختگان / متن پیش رو در فرهیختگان منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست روزی که اعلام شد دولت با لغو معافیت مالیاتی بر فعالیتهای فرهنگی مخالفت کرده است، از سمت افکار عمومی واکنشهای منفی بسیاری دیده شد. با اولین نگاهی که به صورت مساله انداخته شود، سادگی و وضوح آن مشخص خواهد شد؛ اگر فعالیتهای فرهنگی بهلحاظ اقتصادی سودده هستند، چرا نباید مالیات بدهند و اگر سودده نیستند، چرا مدعی فعالیت در بخش خصوصیاند؟ روزی که اعلام شد دولت با لغو معافیت مالیاتی بر فعالیتهای فرهنگی مخالفت کرده است، از سمت افکار عمومی واکنشهای منفی بسیاری دیده شد. دولت در سال 1397 توانست 11 هزار میلیارد تومان از درآمد مالیاتیاش را از حقوق کارمندان و کارگران، یعنی کسانی دریافت کند که پیش از گرفتن دستمزد، مالیات آن را پرداختهاند. حتی قانونی که میگفت درآمدهای زیر سه میلیون تومان از پرداخت مالیات بر درآمد معاف هستند، در عمل اجرا نشد و کسانی که زیر یکونیم میلیون تومان درآمد داشتند هم مالیات دادند. طبیعی است که قرار گرفتن چنین موردی در ذهن عامه مردم، کنار رقمهای نجومی دستمزد بسیاری از عوامل سینما، تئاتر، موسیقی و حتی انتشاراتیها چطور به خشم عمومی دامن خواهد زد. آیا مردم درگیر یک عصبانیت غیرکارشناسی شدهاند و از سر ناآگاهی است که درباره آنچه نباید خشمگینشان کند، خشمگین هستند؟ معلوم نیست اگر مسئولان دولتی خود را ملزم به پاسخگویی در چنین موردی میدیدند، چه جوابی میشد از سمت آنها شنید؛ اما حقیقت آن است که اعتراضها و انتقادهای مردم اصلا نابجا نیست. یک مشکل عمده این است که هنوز معلوم نشده فعالیتهای فرهنگی و هنری ما آنچنان که دولت ادعا میکند، خصوصی شدهاند یا بهرهمند از رانت و فراری از عناوین مسئولیتآور دولتی هستند؟ اگر قرار بود فعالیتهای فرهنگی مالیات بپردازند، میشد محاسبه دقیقتری از صورتهای مالی آنها به دست آورد. دولت قرار بود نیمی از معافیت مالیاتی هنرمندان را لغو کند نه تمام آن را، اما همین هم باعث میشد که چنین فعالیتهایی ملزم به ارائه صورتهای دقیق گردش مالیشان شوند که ظاهرا این برای عدهای از افراد ذینفوذ این عرصه هولناک بود. 70درصد انتشاراتیهای کشور هیچ کتابی منتشر نمیکنند و با این حال موسساتشان تعطیل نشده است. مسلم است که دلایل اقتصادی ناسالمی میتواند در پسانگیزههای دائر بودن این انتشاراتیها وجود داشته باشد. سینمای ایران در سال 97 که پرمخاطبترین سال آن در دهه 90 بود، مجموعا 220 میلیارد تومان هزینه کل فیلمها کرد و 72 میلیارد تومان سود برد. با این حال هنوز خیلیها ادعا میکنند فیلمشان در بخش خصوصی ساخته شده و هنوز معلوم نشده کدام بخش خصوصی است که چنین ضرر مسلمی را محض رضای خدا و با انگیزه کمک به فرهنگ انجام میدهد. حراجی تهران و قیمتگذاریهای عجیب و بهعبارتی حبابسازیهای قیمتی ناتمام آن روی یکسری تابلوها، یکی دیگر از فعالیتهای معاف از مالیات در حوزه فرهنگ است. شخصی که این روزها متهم به فساد 12 هزار میلیارد تومانی در حوزه قطعات خودرو است، در یکی از حراجیهای اخیر تابلویی را با قیمت یک میلیارد و 500 میلیون تومان به حراج گذاشت و چند دقیقه بعد خودش آن را یک میلیارد و 600 میلیون تومان خرید و با این کار ظرف چند دقیقه 100 میلیون تومان روی قیمت تابلوی خودش اضافه کرد بیاینکه 100 ریال مالیات بدهد و آن هم در حالی که شاید خود آن تابلو در اصل حتی 100 هزار تومان ارزش نداشته باشد. با وجود تئاترهای لاکچری و رقمهای نجومی برای دستمزد بازیگران که اصلا سلبریتی هستند و بهطور مشخص تعلق به صحنه تئاتر ندارند و حتی اجرای این نمایشها در گرانقیمتترین هتلهای تهران، یا لازم میشود که کل علم اقتصاد و منطق آن باطل اعلام شود تا چنین رفتارهایی توجیه سالم اقتصادی پیدا کنند؛ یا اینکه یک حرکت ناسالم اقتصادی در پس پرده نمایش در حال انجام است.مسلم است که اصرار برای معاف نشدن طیفی از هنرمندان متوجه بخشهای آسیبپذیر و کمدرآمد این حوزه نیست، بلکه اتفاقا اعتراضها معطوف به دلالان بزرگ و سلبریتیهای پردرآمد است و با طیفهای آسیبپذیر همدلی بیشتری دارد. کسی که در سینما راحت برای چندین بازیگر چکهای میلیاردی دستمزد مینویسد، آیا اگر با لغو معافیت مالیاتی مشکل دارد، مشکلش پرداخت مقداری پول است یا از این میترسد که بهانههای مالیاتی ناچارش کنند به شفافیت اقتصادی در فعالیتهایش تن بدهد. اینکه چرا خیلیها در حوزه فرهنگ نمیخواهند مالیات بدهند، کاملا مشخص است و اینکه خود دولت چرا نمیخواهد مالیات بگیرد حتی از آن هم روشنتر است؛ دلایل مساله، سیاسی-جناحی هستند و این معافیت مالیاتی یعنی سعی بر حفظ وفادارترین صنف کشور به یک طیف سیاسی بهخصوص؛ همان طیف سیاسی که امروز مدیریت اجرایی کشور را برعهده دارد و سالها برای فرهنگ پیکرتراشی کرده و فیلترهایی مرئی و نامرئی در مبادی ورودی حوزه فرهنگ قرار داده تا افراد ناهمسان و کسانی که ممکن است این ترکیب را به هم بزنند، حتیالامکان وارد فضا نشوند. دلایل دیگری هم میتواند پشت این تصمیم باشد که مانع از شفافیت مالی در بخشهای مختلف فرهنگ است. دلایلی که امکان دارد با فعالیت بسیاری از بانکها، موسسات مالی و بنگاههای خاکستری اقتصادی مرتبط باشد. معافیت مالیاتی به نفع کدام ناشر؟ اکبر قنبری، مدیر نشر «نگاه معاصر» درباره معافیت ناشران میگوید: «عموما مالیات در هر صنفی زمانی صورت میگیرد که آن صنف در حال رونق است، زمانی که صنفی رونق ندارد و در حال افول است، مالیات نهتنها تاثیر مثبت ندارد، بلکه تاثیر منفی هم دارد. زمانی که شمارگان کتاب بهطور متوسط زیر 500 جلد است هزینههای ثابت نشر بر هزینههای متغیر افزایش پیدا میکند و هرگونه چاپ کتاب با توجه به هزینههای موجود برای ناشر صرفه اقتصادی ندارد و برای خانوادهای که از طبقه متوسط شهری است امکان خرید کتاب کمتر میشود. در سالهای گذشته طبقه متوسط شهری که عموما کتابخوان بودند، نتوانستند خود را با افزایش قیمت تطبیق دهند و هزینههای دیگر نشر بر خوانندگان سنگینی میکند. هرگونه افزایشی که توسط نهادهای دولتی هزینههای ثابت را افزایش دهد، باعث میشود قیمت کتاب بالاتر رود و خوانندگان ریزش بیشتری خواهند داشت. از سوی دیگر ناشران قدرت مالی و سرمایه لازم را برای نشر نخواهند داشت و کتاب به سمت سقوط میرود و صنعت نشر که تضمین شده از تولید کتاب است متضرر میشود. اگر صنعت نشر متضرر شود بسیاری از نیروهای فعال در زمینه فرهنگ کتابخوانی بیکار میشوند. بنابراین تصمیم وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در این مورد کاملا متخصصانه، آگاهانه و بهجا بود و تاثیر خود را در رونق نشر خواهد گذاشت. همچنانکه سال گذشته یارانههای کاغذ توانست قیمت کاغذ را بهشدت پایین بیاورد و چرخه نشر را رونق بیشتری دهد. تاکنون نواقصی در مورد این مساله بوده است، ولی رویهمرفته ناشران راضی بودهاند. یکی از راهکارهایی که در سالهای اخیر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بهدنبال آن بود این بود که کاغذ را با یارانههای خاص در بین ناشران توزیع کند و این باعث شد قیمت کاغذ پایین بیاید. ما باید فضای کتابخانههای عمومی را با افزایش خرید رونق ببخشیم.» این حرفهای یک ناشر است. حالا بیایید از منظری دیگر نگاه کنیم.کافی است 25 سال یا بیشتر داشته باشید، سابقه کیفری هم نباشد، لیسانسی هم باشد، یک سقفی هم داشته باشید، حالا وقت زدن یک دفتر نشر یا موسسه انتشاراتی است تا هرچه را که میخواهید چاپ کنید. میتوانید کتاب دیگران یا هر چیزی را که خودتان نوشتهاید، چاپ کنید. سه سال هم مدت زمان فعالیتتان است. اگر هم بخواهید بعد از سه سال تمدید پروانه نشر داشته باشید، باید در سال تعداد کمی کتاب اعم از تالیف و ترجمه چاپ کرده باشید. تاسیس این موسسه انتشاراتی در کل برایتان سرشار از سود خواهد بود. ناشران حرفهای در ایران کمی بیش از دو درصد هستند، حالا از این میان حدود 17درصد ناشر فعال داریم که در سال چهار عنوان کتاب چاپ میکنند. در آخرین آماری که اعلام شده است، حدود 17هزار ناشر دارای مجوز نشر در بازار نشر و چاپ حضور دارند که حدود 72 هزار و 878 عنوان کتاب در سال منتشر کردهاند. طبق این آمار تنها130 ناشر توانستهاند بیش از 75 عنوان کتاب منتشر کنند. همچنین 235 ناشر بیش از 50 عنوان و 540 ناشر نیز بیش از 25عنوان کتاب منتشر کردهاند. سههزار و 69 ناشر کمتر از 25 عنوان کتاب چاپ کردهاند که در مجموع 3974 ناشر در طول سال، در چاپ عنوان کتاب فعال هستند. با نگاهی به رقم 17 هزار مجوز نشر، میبینیم که 77درصد ناشران حضور فعالی در صنعت نشر کتاب نداشتهاند. برای جمعیت حدود 80 میلیون نفری ایران این تعداد ناشر جالب توجه است. علاقهمندی برای ورود به عرصه نشر حتی گرفتن مجوز، این سوال را پیش میآورد که چرا علاقهمندی به تاسیس موسسه انتشاراتی در ایران اینقدر بالاست؟ شرایط صدور پروانه نشر آنقدر ساده است که خیلیها را وسوسه میکند با داشتن این شرایط به سمت تاسیس یک نشر بروند. دولت هم مزایایی برای یک ناشر اختصاص داده است؛ ازجمله معافیت مالیاتی، کاربری فرهنگی در محل غیرتجاری و معافیت پرداخت حق بیمه سهم کارفرما. براساس بررسیهایی که تا دهه 60 انجام شده است، تعداد کتابفروشیها در آن زمان نسبت به ناشران بیشتر بود. در طول تاریخ نشر ایران از دهه60 به بعد بهدلیل تسهیلاتی که برای ناشران و یارانههایی که برای تولید کتاب اختصاص داده شده بود و همینطور یکسری معافیتهایی که در نظر گرفته شد، کمکم افراد راغب شدند در حوزه تولید محتوا یا انتشاراتی فعالیت کنند. از اواخر دهه 60 و بالطبع در دهه 70 و 80 به یکباره رشد زیادی در حوزه ناشران صورت گرفت. یکی از دلایل آن همین معافیتها و تسهیلاتی بود که در قالب یارانههای کاغذ، زینک و در قالب خرید کتاب از ناشران اتفاق افتاد. بعضی از افراد پروانه نشر میگیرند، اما فعالیت دیگری در ذیل پروانه نشر انجام میدهند. بهعنوان مثال با پروانه نشر که یک معافیت مالیاتی دارد، میتوانند در محل مسکونی ادامه فعالیت داشته باشند، بهعنوان مثال، ناشر، پروانه نشرش را در آنجا نصب میکند که اگر مامور شهرداری یا مالیاتی آمد، به او اعلام کند که ناشر هستم، ولی ممکن است در کنار آن دفتر بیمه یا کانون تبلیغاتی نیز داشته باشد و ذیل آن فعالیتهای دیگر نیز انجام دهد. نکته مهم این است که این شغل جذابیتها و مزایایی هم دارد. از مزایای آن این است که حتی میتوان در یک مکان مسکونی به فعالیت پرداخت و از کاربری فرهنگی استفاده کرد. همینطور میتوان از معافیت مالیاتی و حقبیمه سهم کارفرما تا پنج نفر بهرهمند شد و مزایایی از این قبیل. بهعنوان مثال با پروانه کسب میتوان سهمیه کاغذ را با قیمت یارانهای دریافت کرد و حتی اگر کتابی چاپ نشد و کاغذ فروخته شد هم اشکالی ندارد. به نظرم اینها نفع اقتصادی نیست، بلکه سودجویی اقتصادی است. نفع اقتصادی در طبیعت معمول حرفه نشر نیست. برای اینکه یک ناشر به نقطه باثباتی برسد که بتواند دوام خودش را تضمین کند، باید کتابهای زیادی را منتشر کند و کارنامهاش به حدی برسد که بتواند گردش فروش کتابها، زمینهای را برای بقای او در این حرفه فراهم کند، در غیر این صورت متوقف میشود. ولی اگر بهقصد دریافت یارانه آمده باشد، طبیعی است که بالاخره بهرههایی از این ماجرا میبرد و اینجاست که انگیزههای اصلی مراجعه برای دریافت بیش ازحد پروانه نشر را متوجه میشویم. فایده معافیت مالیاتی برای دلالان موسیقی کارن همایونفر، آهنگساز در صفحه اینستاگرام خود بیانیه عدهای از سلبریتیها موسوم به صدای آبان را بدهوبستانی برای حل مساله مالیات هنرمندان دانست و نوشت: «شما که پاسپورتت آماده است برو / الحمدلله مسائل مالیاتی حل شد و بده و بستان و زورآزمایی فرهنگ و قدرت به سرانجام رسید. ابتدا از تمام همکاران سینمایی و موسیقیام عذرخواهی میکنم. عکس هم تزئینی است و هیچ مناسبتی ندارد! بیانیه آبان را امضا نکردم. برای اعتراض نیازی به لابهلای جمع قاطی شدن ندارم. از این بیانیهها هزارتا دیدهام مخصوصا دم انتخابات. الحمدلله مسائل مالیاتی حل شد و بدهوبستان و زورآزمایی فرهنگ و قدرت به سرانجام رسید. خدا را شکر. ما که درآمدی نداشتیم حاضر بودیم مالیات هم بدهیم. در سال مگر چقدر درآمد داریم، کل درآمد یک سال من اندازه یکشب دورهمیتان نمیشود. خوش به حال دوستانی که برای هر کار دستمزدشان چند میلیارد است. خدا بیشتر کند. انشاءالله... البته که روزگار سیاه است و همه غمگین، فقط سوال این است تمام این مدت که پستها و استوریها به تبلیغات و جشن تولد و آلودگی هوا گذشت حالا که خود تلویزیون و همه شروع به اعتراض کردند ناگهان آبان سیاه ایران مد شد؟ چرا ایران را سیاه میکنیم. سیاه خود ماییم. سیاهکار خود ماییم. دولتها میروند و میآیند چیزی که عوض نمیشود حال مردم است. خدا را شکر شخصا تا به حال به کسی رای ندادم. آنها که دادند و خود را هم جر دادند الان بیانیه مینویسند؟! عجبا. عزیز سیاهکار خود ماییم. در صفحهات اعتراض میکنی اما یک و نیم میلیارد دستمزد برای 10 روز میگیری و الان هم از دست شوخی زشت شهروند البرزی با کودکی که در سطل زباله انداختند گله میکنی؟ الان آن شهروند را دستگیر کردند احتمالا کارش با کرامالکاتبین است نمیخواهید کمپین برای آزادیاش ترتیب دهید؟ هموطن عزیزم سیاه خود ماییم. سیاهکار خود ماییم که در زندگی روزمره در رفتار اجتماعی، در حفظ حق شهروندی دیگران یک لحظه هم با خودمان روراست نیستیم. این اعتراضات و بیانیههای ظاهری و عوامفریب لیاقت خودمان است. اعتراض مدنی مختص جوامع مدنی است. اعتراض مدنی در توتالیتاریسم یعنی بدهوبستان که در غیر این صورت اصلا اجازه نخواهند داد نفس بکشی. دوست عزیزی که همزمان هم با ایران اینترنشنال و منوتو مصاحبه میکنی بعدش هم با تلویزیون داخل، 12 میلیارد با شهرداری قرارداد میبندی حق نداری بیانیه در مورد مردم بدهی. ایران اگر سیاه است تو سپیدش کن. شما که عاشق کلید بودی احتمالا اکنون فهمیدهای سوراخ کلید کجا بود. دقیقا کجا بود. ایران اگر سراسر سیاه و ویران شود باز مردم اینجا هستند شما که پاسپورتت آماده است برو. اینجا هوا هم نباشد من خفگی را با جان میپذیرم. جداگانه مینویسم بیهیچ همراهی که اگر گناهی، جرمی مرتکب شدهام خدای نکرده شخص دیگری با من مجازات نشود.» حرفهای کارن همایونفر نشان میدهد که باید برای حوزه موسیقی هم نظارتی باشد. با توجه به پولهایی که جابهجا میشود، مهمترین دلیل تولید آلبوم برای خوانندگان و تهیهکنندگان، بهرهبرداری از آنها در کنسرتهاست. درواقع کنسرتها منبع اصلی درآمد تهیهکنندگان هستند. البته اگر کمی خوششانس باشند و بتوانند خارج از ایران، مخاطبان خود را پیدا کنند، میتوانند بهصورت دلار درآمد کسب کنند. مدتی پیش خواننده جوانی رکورد اجرای روی صحنه را طوری شکست که میخواستند اسمش را در کتاب گینس ثبت کنند. با اینکه در شهرهای مختلف کشور، کنسرتهای متعددی برگزار میشود، اما مرکز اصلی و کانون توجه، تهران است. سالنهای اصلی را با هم مرور کنیم: سالن میلاد نمایشگاه بینالمللی 2100 صندلی دارد. مرکز همایشهای برج میلاد 1700 صندلی، اریکه ایرانیان 800 صندلی و تالار وحدت 900 صندلی دارند. بیایید تصور کنید میانگین بلیت کنسرت 90هزار تومان باشد؛ یعنی یک سانس برگزاری کنسرت، درآمد 189 میلیون تومانی بههمراه دارد که البته هزینههایی چون اجاره سالن، اداره اماکن، نور و تجهیزات و صدا، گروه و خواننده، تبلیغات رسانهای و درصد سایتهای بلیتفروشی از آنها کسر میشود. نهایتا برای هر سانس در بدبینانهترین حالت، 80 تا 90 میلیون تومان برای کنسرتگذار میماند. این عدد را برای دو سانس در یک شب محاسبه کنید. حالا این رقم را در تعداد کنسرتهای داخلی و خارجی هر خوانندهای که خودتان دوست دارید ضرب کنید و ببینید چرا یک تهیهکننده حاضر است برای یک آلبوم و برای یکبار، رقم یک میلیارد و 600 میلیون تومان هزینه کند. تهیهکننده با خواننده قراردادی معمولا پنجساله میبندد که در هر زمان و مکانی که او بخواهد، باید اجرا کند. در حساب و کتابی که برای یکی از خوانندگان موسیقی پاپ انجام دادیم، درآمد او از پنجماه برگزاری یک کنسرت در داخل و خارج از کشور چیزی حدود 30 میلیارد تومان است. *میلاد جلیلزاده، عاطفه جعفری و سیدمهدی موسویتبار
http://www.Yazd-Online.ir/fa/News/284632/یارانه-به-سلبریتی-ها
|