پیام ویژه - خراسان /جوان 28ساله ای که به اتهام دستبرد به فروشگاه برادرش دستگیر شده است گفت: به پیشنهاد پدرم در فروشگاه لوازم خانگی برادرناتنی ام مشغول کار شدم چرا که بعد از پایان خدمت سربازی درهرکجا کار می کردم،امورم نمی چرخید و به آن کار علاقه ای نداشتم. از سوی دیگر هم نسبت به برادرناتنی ام نه تنها احساس خوبی نداشتم، بلکه حس تنفر از او در همه وجودم زبانه می کشید. مادر او با پدرم ازدواج کرده بود و به همین خاطر هم...
جوان28ساله ای که به اتهام دستبرد به فروشگاه برادرش دستگیر شده است،درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری شهید آستانه پرست مشهد گفت:با آن که چشم دیدن برادر ناتنی ام را نداشتم ولی به خاطر رهایی از بیکاری مجبور شدم در فروشگاه لوازم خانگی او کار کنم اما از همان دوران کودکی از برادرم متنفر بودم و نمی توانستم مادر او را به جای مادر خودم بپذیرم.
خلاصه در حالی که برادرم سعی می کرد حقوق بیشتری به من بدهد و با من بیشتر از دیگران به مهربانی رفتار کند ولی من بازهم احساس تنهایی می کردم. این بود که آرام آرام برای تسکین اعصاب و آرامش روحی به مصرف سیگار روی آوردم. برادرم کلید انبارهای کالا را نیز به من داده بود ،به این دلیل وسوسه شدم تا برخی از اجناس را به سرقت ببرم! وقتی اولین سرقت را انجام دادم دیگر به این کار عادت کردم.
با فروش ارزان لوازم خانگی در بازار به خوشگذرانی و عیاشی می پرداختم. هربارکه پلیس برای صورت جلسه سرقت کالا می آمد،هیچ کس به من مظنون نمی شد چون برادرم اعتماد عجیبی به من داشت.
در یکی از همین روزها ،دختری با مادرش به فروشگاه آمدند و من در همان نگاه اول عاشق شدم. همان روز هم با مادر آن دختر موضوع را درمیان گذاشتم و روابط ما با صیغه محرمیت آغاز شد چراکه«ترانه»یک بار ازدواج کرده و در دوران نامزدی از شوهرش طلاق گرفته بود.
بازار ![]()
من هیچ وقت دلیل طلاق او را نپرسیدم اما یک روز وقتی زودتر از همیشه آمدم ناگهان «ترانه» را در حال استعمال موادمخدر صنعتی دیدم و تازه فهمیدم که نامزد او نیز به همین دلیل ترانه را طلاق داده است.
چون عاشق او بودم تلاش کردم تا او را در مرکز ترک اعتیاد بستری کنم ولی «ترانه» با چرب زبانی مرا هم به دام اعتیاد انداخت. حالا دیگر درآمدم کفاف هزینه های اعتیاد دو نفر را نمی داد به همین خاطر ماهی چندبار به انبار کالا دستبرد می زدم و اموال سرقتی را هم به منزل مادر ترانه می بردم.
آن ها هم کالاها را می فروختند و مخارج زندگی خودشان را تامین می کردند تا این که یک روز با برادرم به دلیل اختلاف در حساب و کتاب های فروشگاه به مشاجره پرداختم و شب هنگام یک وانت دیگر از لوازم خانگی را به سرقت بردم.
خودم نیز آن شب به منزل مادر«ترانه» رفته بودم که ناگهان هنگام سپیده دم زمانی که در خواب بودم پلیس را بالای سرم دیدم و ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با توجه به کشف مقادیری از کالاهای سرقتی و با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ جعفری(رئیس کلانتری شهیدآستانه پرست مشهد)تحقیقات بیشتر برای کشف سرقت های دیگر این جوان معتاد ،در دایره تجسس آغاز شد.