پیام ویژه - صبح نو / «دنیای «موشک» و «مردم»» عنوان یادداشت روز در روزنامه صبح نو به قلم جواد بخشی الموتی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
«حسین مرعشی» دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی در اظهاراتی از نقش رهبر انقلاب در مدیریت جنگ 12 روزه تقدیر کرد و گفت: «اسرائیل دوباره جرأت حمله به ایران را ندارد.» این سخنان از جریانی که سالها بخشی از منتقدان سیاستهای دفاعی کشور بود، نه یک تغییر موضع ساده، بلکه تحولی جامعهشناختی در درک واقعیت قدرت است. مرعشی دریافت آنچه در کتابها درباره «دیپلماسی خلاق» و «تعامل سازنده» خوانده بود، در میدان جنگ معنایی ندارد. او فهمید که اسرائیل را نه لبخند دیپلماتیک، بلکه موشکهای نقطهزن متوقف کرد. این برخلاف آن معنایی است که آیتالله هاشمی رفسنجانی در سالهای پایانی عمر خود بر آن تأکید داشت: «دنیای فردا، دنیای گفتمان است؛ نه موشکها.» موضوعی که حالا شاید از سوی پرچمدار گفتمان و رئیس دولت اصلاحات که گفتوگوی تمدنها را با جدیت دنبال میکرد، نیز چندان قابل پذیرش نباشد؛ حتی اگر رئیس جبهه اصلاحات، «ساز» را به جای «موشک» بنشاند. اما همین لحظه که مرعشی به واقعیت میدانی رسید، برخی همتایان او مسیر معکوس را در پیش گرفتند. «آذر منصوری» دبیرکل حزب اتحاد ملت ایران اسلامی که ریاست جبهه اصلاحات را نیز بر عهده دارد، در نامهای به رئیسجمهور خواستار «بازنگری اساسی در سیاست خارجی» و «رویکرد تازه نسبت به آمریکا» شد. او در شرایطی که ایران با قدرت موشکی خود رژیم صهیونیستی را به عقبنشینی واداشته است، همچنان از «فقدان راهبرد منسجم در قبال آمریکا» سخن میگوید. گویی برجام و خروج یکجانبه آمریکا، لیبی و سرنوشت ملت عراق، افغانستان، سوریه و اوکراین و تجزیه آن پس از واگذاری زرادخانه هستهای، هرگز رخ نداده است.
«حسین مرعشی» دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی در اظهاراتی از نقش رهبر انقلاب در مدیریت جنگ 12 روزه تقدیر کرد و گفت: «اسرائیل دوباره جرأت حمله به ایران را ندارد.» این سخنان از جریانی که سالها بخشی از منتقدان سیاستهای دفاعی کشور بود، نه یک تغییر موضع ساده، بلکه تحولی جامعهشناختی در درک واقعیت قدرت است. مرعشی دریافت آنچه در کتابها درباره «دیپلماسی خلاق» و «تعامل سازنده» خوانده بود، در میدان جنگ معنایی ندارد. او فهمید که اسرائیل را نه لبخند دیپلماتیک، بلکه موشکهای نقطهزن متوقف کرد.
این برخلاف آن معنایی است که آیتالله هاشمی رفسنجانی در سالهای پایانی عمر خود بر آن تأکید داشت: «دنیای فردا، دنیای گفتمان است؛ نه موشکها.» موضوعی که حالا شاید از سوی پرچمدار گفتمان و رئیس دولت اصلاحات که گفتوگوی تمدنها را با جدیت دنبال میکرد، نیز چندان قابل پذیرش نباشد؛ حتی اگر رئیس جبهه اصلاحات، «ساز» را به جای «موشک» بنشاند.
اما همین لحظه که مرعشی به واقعیت میدانی رسید، برخی همتایان او مسیر معکوس را در پیش گرفتند. «آذر منصوری» دبیرکل حزب اتحاد ملت ایران اسلامی که ریاست جبهه اصلاحات را نیز بر عهده دارد، در نامهای به رئیسجمهور خواستار «بازنگری اساسی در سیاست خارجی» و «رویکرد تازه نسبت به آمریکا» شد. او در شرایطی که ایران با قدرت موشکی خود رژیم صهیونیستی را به عقبنشینی واداشته است، همچنان از «فقدان راهبرد منسجم در قبال آمریکا» سخن میگوید.
بازار ![]()
گویی برجام و خروج یکجانبه آمریکا، لیبی و سرنوشت ملت عراق، افغانستان، سوریه و اوکراین و تجزیه آن پس از واگذاری زرادخانه هستهای، هرگز رخ نداده است.
گذار میانهروها از رادیکالها
این تقابل میان مرعشی و منصوری، تقابل میان تجربه و نظریه است. مرعشی که سالها در حکومتداری حضور داشت، میداند قدرت در سیاست بینالملل، زبان واقعیت است. اما منصوری هنوز در چارچوب نظریههای غربی درباره «اعتمادسازی» فکر میکند و همچنان باور دارد «کلید حل مشکلات در جیب آمریکا» است؛ همان آمریکایی که کودتای 28 مرداد را سازماندهی کرد و از برجام خارج شد.
اینجاست که بیش از هر زمان، شکاف میان اصلاحطلبان میانه و روزنهگشایان با رادیکالها نمایان میشود.
اظهارات مرعشی در کنار سخنان سید محمد خاتمی در یزد، اهمیت بیشتری مییابد. خاتمی با صراحت گفت: «موشک و مردم، دو عامل سربلندی ایران در جنگ 12 روزه بودند.» او با یادآوری آغاز پروژه موشکی در دوران ریاستجمهوری خود، به این حقیقت اشاره کرد که دولت اصلاحات، علیرغم تلاشها برای گفتوگو با غرب، هرگز برنامه موشکی کشور را متوقف نکرد.
خاتمی همچنین تأکید کرد: «مردم ایران را تأیید کردند و این ما هستیم که باید به سمت ایران حرکت کنیم»؛ جملهای که وحدت ملت و حاکمیت را در بستر ارزشهای انقلابی تثبیت میکند.
این سخن خاتمی در تقابل آشکار با گفتار «حسن روحانی» قرار میگیرد که گفته است: «مردم در جنگ کنار ایران ایستادند، نه کنار حاکمان.» روحانی با این جمله، میان ملت و حاکمیت مرز میگذارد و مشروعیت را به رضایت مادی تقلیل میدهد. خطای بنیادین گفتمان روحانی، همان است که گویی مرعشی از آن فاصله گرفته؛ جدایی ایران از جمهوری اسلامی، جدایی ملت از حاکمیت.
زنجیره هماهنگ جنگ شناختی علیه ایران
اما ماجرا فقط به نامه منصوری محدود نمیشود. «مصطفی معین» از «رفراندوم برای غنیسازی» سخن گفته و «میرحسین موسوی»، «مجلس مؤسسان» را پیشنهاد کرده است. این زنجیره هماهنگ، نشانه آغاز فاز جدیدی از جنگ شناختی علیه ایران است؛ جنگی که هدفش تبدیل مسائل راهبردی و امنیت ملی به بازیچه رأیگیریهای هیجانی است.
بیانیه اخیر جبهه اصلاحات نیز در همین راستا قرار میگیرد. متنی که با شعار «آشتی ملی» آراسته شده، اما در عمق خود، دقیقا همان مطالباتی را مطرح میکند که اسرائیل و آمریکا دهههاست برای تحقق آن فشار میآورند: «تعلیق داوطلبانه غنیسازی»، «پذیرش نظارتهای گسترده آژانس»، «خروج نیروهای نظامی از عرصههای مختلف» این بیانیه میخواهد آنچه را که دشمن با جنگ نظامی نتوانست بگیرد، در قالب «مذاکره» به او هدیه دهد.
آنچه مرعشی دریافته و در سخنانش بازتاب داده، این است که جنگ 12 روزه ثابت کرد بدون قدرت بازدارندگی موشکی و پشتیبانی مردمی، هیچ دولتی نمیتواند از کشور دفاع کند. او فهمید که در سیاست بینالملل، گفتوگو بدون قدرت معنایی ندارد و دیپلماسی بدون بازدارندگی، ذلت است.
این همان واقعیتی است که خاتمی با یادآوری «موشک و مردم» بدان اشاره کرد و همان چیزی است که منصوری، معین، موسوی و جبهه اصلاحات از درک آن ناتوان ماندهاند.
امروز شاهد یک شکاف در خانه اصلاحطلبان هستیم؛ شکافی میان کسانی که از تجربه میدانی درس گرفتهاند و کسانی که هنوز در کتابخانه نظریههای غربی محبوس ماندهاند. وقتی مرعشی از رهبری تشکر میکند، در واقع از واقعیت میدانی هم تشکر میکند؛ واقعیتی که ثابت کرد مردم این سرزمین، خود حاکمان ایران هستند و پایبندیشان به حقیقت و ایمان است.
تاریخ نشان خواهد داد که آینده با کسانی است که از میدان درس گرفتهاند، نه با کسانی که امنیت ملی را به رفراندوم میگذارند.