پیام ویژه - کیهان / «یک تیر و دو نشان» عنوان یادداشت روز در روزنامه کیهان به قلم سید محمدعماد اعرابی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
دوشنبه، 7 ژانویه 1952 (16 دی 1330-کمتر از 10 ماه پس از ملی شدن صنعت نفت ایران) مجله آمریکایی تایم یک ایرانی را به عنوان «مرد سال 1951» معرفی کرد و چهره او را روی جلد خود آورد: «محمد مصدق». تایم در گزارش خود محمد مصدق را با رهبر استقلال آمریکا و اولین رئیسجمهور این کشور مقایسه کرد و او را «جورج واشنگتن ایران» نامید. نیویورکتایمز نیز همان زمان به تجلیل از مصدق پرداخت و او را با چهرههایی مانند «توماس جفرسون» از بنیانگذاران آمریکا مقایسه کرد.
رابطه محمد مصدق و دولتش با آمریکا کاملا دوستانه بود. کمی قبل از تعریف و تمجید نشریات آمریکایی از نخستوزیر وقت ایران، او در سفری حدودا 42 روزه به آمریکا پس از حضور در نشست شورای امنیت سازمان ملل و دفاع از حق ایران برای ملی کردن صنعت نفت در مقابل ادعاهای انگلستان، میهمان مقامات آمریکایی بود و دیدارهای صمیمانهای با آنها داشت. محمد مصدق به دعوت «هری ترومن» رئیسجمهور وقت آمریکا از نیویورک به واشنگتن رفت، ترومن در خانهاش به صرف ناهار از نخستوزیر ایران پذیرایی و پزشک معالج شخصیاش را نیز مأمور رسیدگی به وضعیت سلامت او کرد. مصدق خودش میگفت در جریان آن سفر «هر یک از رجال آمریکا به ما تبریک و تهنیت گفتند که ایران استقلال سیاسی خود را به دست آورده است.» در دیدار با ترومن او خواستار اعطای یک وام 100 میلیون دلاری به ایران شد و تأکید کرد که ایران با هر سودی که دولت آمریکا تعیین کند، این وام را تسویه خواهد کرد. رئیسجمهور وقت آمریکا قول همکاری داد و از وزارت خارجهاش خواست تا ضمن مذاکره با مصدق به وساطت میان ایران و انگلستان نیز ادامه دهد. مصدق در گزارشی که 19 آذر 1330 از سفر آمریکا به مجلس شورای ملی ایران ارائه داد درباره ارتباط مستمرش با وزارت خارجه آمریکا طی این سفر گفت: «در واشنگتن با آقای مکگی(معاون وزیر خارجه آمریکا) مدت 20 روز متجاوز یا 26 روز حالا درست به خاطر ندارم همه روزه در تماس بودم و بعضی روزها اتفاق میافتاد که آقای جورج مکگی دو مرتبه به دیدن من میآمدند و بسیار شخص مهربان و خیرخواهی بودند... آقای جورج مکگی با من در این مدت 25 روز مثل یک برادر صمیمی بود. آقای جورج مکگی تمام مطالب منطقی دولت ایران را تصدیق میکرد.» مصدق پیش از ترک آمریکا طی نامهای به ترومن دوباره درخواست وام را تکرار کرد و وقتی این نامه را به دست «لویی هندرسون»(سفیر وقت آمریکا در ایران) داد تا به مقامات آمریکایی برساند با حالتی ملتمسانه گفت: «اگر آمریکا مایل باشد، ایران آماده و علاقهمند است در ازای کمک آمریکا، تمام نفتی را که در حال حاضر موجود دارد با 50 درصد تخفیف به آمریکا بفروشد.»
پیشنهادات نخستوزیر ملیگرای ایران به آمریکا بیش از حد سخاوتمندانه و خوشبینی او به کمکهای واشنگتن بیش از حد سادهلوحانه بود! احتمالا محمد مصدق هم مثل غربگرایان امروزی فکر میکرد میتواند با این پیشنهادات گشادهدستانه میان آمریکا و متحدانش شکاف ایجاد کرده و از آمریکا برای تقویت دولت خودش استفاده کند؛ یک تحلیل تکراری، خستهکننده و همیشه خسارتبار برای ایران! مقامات آمریکایی برخلاف لبخندهای کشدار و وعدههای امیدبخشی که تحویل مصدق میدادند در پشت صحنه از هیچ کوششی برای تضعیف و سرنگونی دولت او دریغ نمیکردند.
تقریبا دو ماه از پایان سفر مصدق به آمریکا گذشته بود که دفتر ارزیابیهای ملی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا(CIA) 26 دی 1330 یادداشتی را با این مضمون برای هری ترومن، رئیسجمهور وقت آمریکا فرستاد: «کمک آمریکا به ایران نه تنها موجب دلسردی و کدورت انگلیس از آمریکا خواهد شد بلکه شاه و جناح مخالف را هم ناامید خواهد کرد و احتمال روی کار آمدن «دولتی مطیع» را کاهش میدهد.» ترومن نیز در حاشیه یادداشت مذکور نوشت: «من تصور نمیکنم لازم باشد ما درحال حاضر این وام را بدهیم.»
 بازار ![]()
 با پایان کار هری ترومن به عنوان رئیسجمهور دموکرات آمریکا؛ محمد مصدق این بار به جانشین او که از حزب جمهوریخواه آمده بود دل بست. حالا نوبت «دوایت آیزنهاور» بود که نامهها و درخواستهای کمک محمد مصدق را ببیند و همان لبخندهای کشدار همیشگی را تحویل دهد. نخستوزیر ملیگرای ایران(!) متوجه تفاوت گفتار و رفتار مقامات واشنگتن شده بود اما همچنان چاره رفع مشکلات کشور را در ارتباط با کاخ سفید و جلب حمایت آنها میدانست. مصدق 7 خرداد 1332 در دومین نامهاش به آیزنهاور باز هم تقاضای وام و کمک را تکرار کرد و نوشت: «امید میرفت که در زمان تصدی آن حضرت، توجه بیشتری به وضعیت ایران بشود، ولی متاسفانه هنوز در روش دولت آمریکا تغییری حاصل نشده است... ملت ایران امیدوار است که با مساعدت و همراهی دولت آمریکا موانعی که در راه فروش نفت ایران ایجاد شده برطرف شود و چنانچه رفع موانع مزبور برای آن دولت مقدور نیست کمکهای اقتصادی مؤثری بفرمایند تا ایران بتواند از سایر منابع خود استفاده نماید.» پاسخ آیزنهاور به نامه مصدق آنقدر تحقیرکننده و یأسآور بود که مصدق خودش گفت: «اگر چرچیل (نخستوزیر وقت انگلیس) به نامه ما جواب مینوشت این طور زننده و صریح تقاضای ما را رد نمیکرد!»
حقیقت این بود که پیش از نامههای مصدق به آیزنهاور، یعنی در 18 دی 1331 طرح جامع سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا(CIA) برای انجام عملیات کودتای نظامی در ایران توسط شورای راهبردیِ حیاتیِ آمریکا تصویب شده بود و چهار روز پس از آخرین نامه مصدق به آیزنهاور یعنی در 11 خرداد 1332 وزارت خارجه آمریکا نقشه عملیات آژاکس را با جزئیاتش بررسی کرد. حالا دیگر از آن لبخندهای کشدار هم خبری نبود. محمد مصدق بر دوستی و ارتباط با آمریکا پافشاری میکرد و برای اثبات این دوستی پیشنهادهای دست و دل بازانهای نیز به آمریکاییها داد، در دولت او ایران نه توان نظامی برای تهدید منافع آمریکا داشت و نه کسی سفارت آمریکا را تسخیر کرده بود؛ اما آمریکاییها ابتدا با انتشار نامههای ملتمسانه مصدق به آیزنهاور در رسانهها، او را تحقیر و سپس با کودتای 28 مرداد 1332 دولتش را سرنگون کردند. دو روز پیش از سقوط دولت مصدق، مجله آمریکایی تایم، همان مجلهای که عکس مصدق را روی جلدش زده و او را مرد سال 1951 همتای جورج واشنگتن نامیده بود؛ این بار در گزارشی محمد مصدق را با هیتلر و استالین مقایسه کرد و دشمن دموکراسی و هوادار شوروی نامید.
با سرنگونی دکتر مصدق و بازگشت محمدرضا پهلوی به قدرت، یکی از اولین اقداماتی که آمریکاییها در ایران انجام دادند؛ تشکیل سازمان اطلاعات و امنیت کشور(ساواک) بود تا با سرکوب افراد و جریانهای سیاسی مطمئن شوند دیگر حتی کسی مثل محمد مصدق بر سر کار نمیآید که مانع «حکومت مطیعشان» شود!
با این حساب باید به انقلابیون سال 1357 حق داد که پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در 22 بهمن، سفارت آمریکا در تهران را به چشم اتاق جنگ و کودتا علیه انقلاب اسلامی مردم نگاه کنند. اتفاقا این ذهنیت آنها چندان دور از واقعیت نبود! «الکساندر هیگ» در ژانویه 1979 (دی 1357) فرمانده عالی نیروهای متفق در اروپا بود که دستور رئیسجمهور آمریکا مبنی بر اعزام معاونش «رابرت هایزر» به تهران، به او ابلاغ شد. هیگ میگوید: «مذاکرات بعدی با مقامات کاخ سفید نشان داد که هدف، به راه انداختن یک کودتا در ایران است.» این همان چیزی بود که هایزر نیز پس از حضور در تهران طی گفتوگوهایش با فرماندهان عالی ارتش شاهنشاهی ایران بر آن تأکید میکرد: «کار اساسی من تحقق زمامداری بختیار است... اگر این کار شکست بخورد یکراست به سوی شق بعدی، یعنی کودتای نظامی، خواهیم رفت.» هایزر که در سفارت آمریکا در تهران مستقر شده بود و از آنجا دستورات را دریافت و اقداماتش را پیگیری میکرد با گذشت چهار روز ارزیابی ناامیدکنندهای از وضعیت ارتش شاهنشاهی ارائه داد و در گزارش 19 دی 1357 خود نوشت: «این که ارتش یک ضعف عمومی داشت انکارناپذیر بود. ارتش آموزش ندیده بود که فی نفسه مشکلات را حل کند.» او هم تقریبا با «ویلیام سولیوان» (سفیر وقت آمریکا در تهران) همنظر شده بود: «ارتش ایران به جایی رسیده است که توان انجام هیچ کاری را ندارد.» برخلاف 28 مرداد 1332 این بار اوضاع آنطور که ساکنان کاخ سفید میخواستند پیش نمیرفت و امکان کودتا توسط ارتش وجود نداشت؛ البته آنها هرگز ناامید نشدند.
در تمام روزهای پس از 22 بهمن 1357؛ سفارت آمریکا در تهران نیمنگاهی به کودتا در ایران داشت و اخبار و اقدامات مربوط به آن را دنبال میکرد. 5 اکتبر 1979 (13 مهر 1358) جیمز بیل، استاد دانشگاه تگزاس طی سخنانی در انستیتو خاورمیانه در هتل میفلاور واشنگتن که نسخهای از آن برای سفارت آمریکا در تهران ارسال شد، به ضرورت شکلگیری قدرت نظامی کنترلکننده در ایران اشاره کرد و گفت: «ایران بایستی که یک وسیله اعمال زور مرکزی داشته باشد و فقط ارتش است که میتواند ایفاکننده چنین نقشی باشد.» حتی تا یک هفته پیش از تسخیر سفارت آمریکا در تهران به دست دانشجویان پیرو خط امام در 13 آبان 1358، کارکنان سفارت آمریکا مشغول ارزیابی احتمال موفقیت کودتا در ایران و ارسال گزارشهای خود در این زمینه برای واشنگتن بودند.
«توماس آهرن» مأمور ارشد سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا(CIA) در سفارت که با پوشش افسر کنترل مواد مخدر فعالیت میکرد همان زمان در گزارشی برای «استانسفیلد ترنر» (رئیس وقت CIA) نوشت: «درصورتیکه ارتش از کسی طرفداری کند اوضاع میتواند صورت دیگری پیدا کند، اما آنها (ارتشیها) هنوز کاملاً وحشتزدهاند. انضباطشان ضعیف است و اشتیاق حرفهای عملاً وجود ندارد.»
سفارت آمریکا در تهران علاوهبر اقدامات لازم و امکانسنجیهای کافی برای راهاندازی کودتا علیه انقلاب اسلامی، راهبرد دیگری را نیز برای نفوذ در ساختار سیاسی و قدرت اجرائی ایران با هدف به انحراف کشیدن انقلاب دنبال میکرد. در آستانه پیروزی انقلاب بود که «پل کانسلر» مشاور سیاسی سفارت آمریکا به رابطان سفارت آمریکا در گروههای میانهرو توصیه کرد به «مهدی بازرگان» نزدیک شوند: «به منظور راهنمایی بیشتر مذاکرات نزدیکی با افراد میانهرو مذهبی مانند بازرگان داشته [باشید].» ویژگیهای شخصی و اجتماعی بازرگان باعث شده بود تا سفارت آمریکا بتواند طیفی از رابطین خوب خود را در کنار او قرار دهد. افرادی که بعدها اکثر اعضای کابینه او در دولت موقت را شکل دادند. به گفته سولیوان چنین دولتی «از روی کار آمدن یک رژیم افراطی جلوگیری میکرد.» با تسخیر سفارت آمریکا در 13 آبان 1357 این سرمایهگذاری آمریکا نیز به باد رفت چون دولت موقت یک روز بعد در اعتراض به تسخیر سفارت آمریکا استعفا داد و در حالی که اصلا فکر نمیکردند با این استعفا موافقت شود؛ امام خمینی(ره) با استعفای آنان موافقت کرد. در واقع دانشجویان انقلابی با تسخیر سفارت آمریکا هم اتاق فرمان کودتا علیه انقلاب را مختل کردند و هم ضربه سختی به برنامهریزی آمریکا برای انحراف انقلاب زدند. آنها با یک تیر دو نشان را هدف گرفتند.