پیام ویژه - اعتماد / مردی که دو نفر را با ادعای سرقت از باغش به قتل رسانده، در دادگاه مدعی شد مغزش درست کار نمیکرد.
یک سال قبل ماموران آتشنشانی با تماس شهروندان در جریان پیدا شدن دو جسد قرار گرفتند. از آنجا که اجساد به آتش کشیده شده بود، شهروندان برای مهار شعلهها آتشنشانی را خبر کرده بودند. با انتقال اجساد به پزشکی قانونی، تحقیقات در این زمینه آغاز شد.
پلیس در بررسی محلی متوجه شد یک پرایدوانت سفید در محل رها شده است. رد لاستیک ماشین نشان میداد وانت از روستایی در یک کیلومتری محل پیدا شدن اجساد حرکت کرده است.
وقتی اهالی روستا بازجویی شدند، هیچ سرنخی که نشاندهنده قتل باشد به دست نیامد تا اینکه یکی از اهالی گفت: ما اینجا همگی باغدار هستیم. مدتی قبل صاحب یکی از همین باغها به نام حامد گفت دو نفر درختانش را قطع میکنند و چوبهایش را میدزدند. حامد گفته بود اگر آنها را پیدا کند، میکشد.
با همین سرنخ، حامد بازداشت شد و در بازجوییها به قتل اعتراف کرد. با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی اولیای دم یکی از مقتولان درخواست قصاص کردند. اولیای دم دومین مقتول با توجه به اینکه افغانستانی هستند و در ایران زندگی نمیکنند، در جلسه حاضر نشدند اما به دلیل اینکه قبلاً درخواست قصاص کرده بودند، رسیدگی ادامه پیدا کرد.
سپس متهم در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من ۲۰ سال برای باغم زحمت کشیده بودم. دو هفتهای بود که این دو نفر وارد باغ من میشدند و درختان را قطع میکردند و حاصل زحمت ۲۰ساله مرا از بین میبردند. آنها میوه سرقت نمیکردند بلکه از بیخ درخت را قطع میکردند. من دو هفته کشیک دادم و شب حادثه وقتی آنها آمدند با اسلحه دستسازی که داشتم شلیک کردم. اول مرد افغانستانی افتاد. بعد مرد ایرانی داد زد و گفت انگشتهایش زخمی شده و روی زمین افتاد. بالای سرش رفتم و تیر دوم را زدم اما قصد قتل نداشتم.
در این هنگام قاضی گفت: اگر قصد قتل نداشتی و فقط قصد دفاع از اموالت را داشتی، چرا تیر دوم را به سر مقتول ایرانی زدی؟ او را زخمی کرده بودی و به گفته خودت در حال فرار بود. ضمن اینکه میتوانستی پلیس خبر کنی اما خودت اقدام کردی.
متهم گفت: من بیماری قند خون دارم. آن روز هم قندم افتاده بود و حال خوبی نداشتم. عقلم درست کار نمیکرد. ضمن اینکه آنها برای سرقت آمده بودند و داشتند زحمات مرا هدر میدادند. همین اولیای دم که برای من درخواست قصاص کردهاند به این توجه نمیکنند که بچه خودشان ماجرا را شروع کرد. او درختان من را سرقت کرد و چندین فقره سابقه سرقت دارد. این قتل را فرزند خودشان باعث شد و مرا هم گرفتار کرد.
قاضی به متهم گفت: چرا از اولیای دم طلبکاری؟ فرزندشان را کشتهای و به جای عذرخواهی طلبکاری؟! اگر او سرقت کرده تو قاضی نیستی و قانون هم حکم اعدام به آنها نداده است. قانون آنها را زندانی کرده و بعد آزاد شدهاند. به تو ربطی ندارد که بخواهی کسی را مجازات کنی.
سپس متهم گفت: من از اولیای دم عذرخواهی میکنم. من فکر میکردم این اسلحه فقط کفتر میکشد و نمیدانستم باعث مرگ آدم هم میشود. چون به من گفته بودند قدرت اسلحه در حد کشتن کفتر است.
او در پاسخ به این سوال که بعد از قتل چه کرد گفت: اجساد را داخل وانت مقتولان گذاشتم و به سمت فرودگاه بردم. آنجا برزنت آغشته به بنزین روی آنها انداختم و آتش زدم. بعد پیاده برگشتم. چند ساعت بعد رفتم به محل که دیدم آتشنشانی آمده است. این کار را کردم که اگر بازداشت شدم و موبایلم نقطهزنی شد بگویم موقع کشف جسد آنجا بودم.
سپس وکیل متهم در جایگاه حاضر شد. او گفت: موکل من به بیماری قند خون مبتلاست و دچار هیپوگلیسمی شده؛ افت شدید قند خون باعث شده او مشکل پیدا کند و کنترل اعصابش را از دست بدهد. درخواست دارم در این زمینه بررسی لازم انجام شود.
سپس متهم در آخرین دفاع گفت: من اشتباه کردم. قصد قتل نداشتم. اگر با نقشه این کار را کرده بودم اجساد را در باغم دفن میکردم که ردی پیدا نشود. من فقط میخواستم از درختانم دفاع کنم.
در پایان قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.
بازار ![]()